پروژه پژوهشی خوانش نو قرار است از پروژه های هنری که در زمان گذشته به نمایش درآمده، خوانشی نو داشته باشد. این گذشته بازه زمانی ۳ ماه تا ۳۰ سال را شامل می شود. متن زیر در همین راستا حاصل گفتگویی با طلوع ناصری، چندین ماه پس از نمایش مجموعه توشه در دی ماه ۱۴۰۰ بر روی دیوارهای گالری اعتماد است، که در گوشه ای از تهران ۱۴۰۱ انجام شده است.
رامین سعیدیان: سبک کاری که در مسیر فعالیت اساتیدی همچون بابک اطمینانی و نصرت اله مسلمیان دیده می شود؛ به نظر می رسد به میزان قابل توجهی به نوع خلق آثار شما نیز در مسیر آموختن از این اساتید انتقال پیدا کرده است، نظر شما چیست؟
طلوع ناصری: من دوره کوتاهی برای آموختن به کارگاه آقای مسلمیان رفتم و در آن دوره ایشان جسارت کار کردن در سایز بزرگ را به من انتقال دادند. مبانی هنرهای تجسمی از مبانی رنگ تا کمپوزیسیون و طراحی را آقای اطمینانی به من آموزش دادند. اینکه من یک آرتیست اکسپرسیونیست هستم را نیز ایشان در من پیدا کردند.
سعیدیان: می دانم که باتوجه به تحصیلات شما در رشته عکاسی، منبع الهام خلق آثار نقاشی شما آرشیو گسترده عکسی است که در اختیار دارید؛ آیا بهره گیری از این آرشیو در پی خلق تصاویر فراواقعگرایانه از ثبتی واقعگرایانه هستید؟
ناصری: من فکر می کنم ما در طول روز با وجود تکنولوژی، بمباران اطلاعاتی زیادی می شویم؛ چه اخبار بد و وحشتناک، رویدادهای مختلف و چه آموزش های مختلف سطحی که به خاطر این حجم از دریافت های آنی به یک بی حسی جمعی دچار شده ایم. بی حسی جمعی نسبت به همه چیز، چه زشتی و چه زیبایی و کمتر فرصت به عمق رفتن را داریم. من با کار خودم سعی می کنم کمی بیشتر تامل کنم و بتوانم بیشتر عمیق شوم.
حالا قضیه این عکس ها هم همینطور است. مثلا در کارهای آخر، من یکسری عکس از جنگ ویتنام پیدا کردم؛ که ازموضوعات مورد علاقه من است. من پرونده های جنایی را در سطح جهانی دنبال می کنم و کنجکاو هستم که به چه نتیجه ای می رسند. این طور نیست که من یک عکس را ببینم و بعد کاملا آن را نقاشی کنم. یکسری از عکس ها را که خودم می گیرم و یک سری عکس ها در موقعیت هایی است که از لحاظ زمانی و مکانی امکان حضور خودم نبوده است؛ پس آنها را جمع آوری و آرشیو می کنم. ولی آنها را دسته بندی نمی کنم تا فرصت پرش ذهنی برای من بوجود بیاید. اگر عکس های مشابه را پشت سر هم ببینم ذهنم بسته می شود. دوست دارم وقتی عکسی از یک مسابقه بوکس را می بینم، عکس بعدی از یک رنگین کمان باشد. شوکی که به طور مداوم به مغز من وارد می شود، من را برای شروع یک نقاشی آماده می کند.
میکس حاصل از ده عکس که تازه شروع به جستجو و خواندن و نوشتن درباره آنها کرده ام، برای من یک موضوع کلی با یک ساختار منسجم را می سازد. نکته جالب این است که آنچه من بر روی بوم پیاده کرده ام ، از اواسط کار شروع به تغییر می کند و در آخر کار خودم سورپرایز می شوم. در طی پروسه شکل گیری چیزهایی به کار اضافه شده است که از اول قرار نبوده جزوی از کار باشد. من دوست دارم مخاطب وقتی کار من را می بیند به نظرش عجیب بیاید. این اتفاقات به نظر من هر روز می افتد ولی ما به دیدن آن عادت کرده ایم . دوست دارم تصاویری را در کارهایم به وجود بیاورم که بیننده انتظار دیدنش را در دنیای واقعی ندارد،صحنه های عجیبی که امکان اتفاق افتادن آن در واقعیت هم وجود دارد،مثل خود زندگی که بسیار عجیب است و در نهایت شاید آنقدرها هم عجیب به نظر نیاید.
سعیدیان: در یکی از متن های منتشر شده از طرف گالری اعتماد در باب مجموعه توشه، از دیدگاه فلسفی نقاش در مشاهده جهان پیرامون صحبت به میان آمده است، اگر این جمله را در وصف الهامات خلق آثار خود قبول دارید از بنیان این فلسفه شخصی بگویید؟
ناصری: به طور کلی هرکسی در زندگی خود یک فلسفه شخصی دارد و آن را دنبال می کند. البته فکر می کنم این جمله بیشتر نظر شخصی نویسنده بوده است.
سعیدیان: استیتمنت نمایشگاه توشه چگونه شکل گرفت؟ ابتدا یا انتهای تکمیل شدن مجموعه؟
ناصری: استیتمنت مجموعه هایم را خودم می نویسم. من چندین چند دفترچه دارم که برای هر مجموعه یک دفتر مجزا در نظر می گیرم. من به جای اینکه اول طراحی کنم، می نویسم. طراحی برای من در حد ترکیب بندی کار است. چون می نویسم خط فکری خودم را گم نمی کنم. من هستم و یک دفتر کارگاه که صادقانه همه چیز روند را در آن می نویسم. بنابراین هر یک از کارهای من هم می تواند یک استیتمنت مجزا داشته باشد.
سعیدیان: کدام یک از آثار مجموعه توشه را شخصا دارای خوانش های متفاوتی می دانید که هنوز به معنای واقعی کلمه دیده نشده است؟
ناصری: کاری از من هست که درون آن گاوی را در حال پرش از روی پلی به یک دریاچه پر از آدم نشان می دهد ، کاری بود که استرس زیاد و فیریز شدن زمان را منتقل می کرد و نمیتوانستی چند ثانیه بعد از پرش رو حدس بزنی.کارهایی که مثل سکانس های فیلم هستند و زمان آینده ای دارند که توانایی قلقلک دادن خیال پردازی را دارند، دارای خوانش های مختلفی می دانم.
سعیدیان: اگر مخاطبی بعد از دیدن آثار شما در نمایشگاهی آنها را زیبا بداند ولی اعتراف کند به هیچ عنوان متوجه مضامین آنها نشده است؛ با او وارد چه گفتمانی می شوید؟
ناصری: به خواندن دوباره استیتمنت تشویق می کنم و حوصله زیادی برای توضیح راجع به کارها دارم و البته شنیدن برداشتهای مختلف از مضامین کارها برایم بسیار شنیدنی است. به نظرم کارهای مجموعه آخر من خیلی تحت تاثیر شرایطی که کرونا بر شرایط زندگی ام داشت قرار گرفت؛غلبه طبیعت و جهان هستی بر انسان و شرایط نامتعادلی که در این جهان داریم و در واقع اینکه ما اینجا مهمان هستیم در کارهایم مشهود است.
سعیدیان: از اثری با عنوان«بی گناهی قابیل» که برای سالها پیش است تا اثری متاخر با عنوان«معبد مقدس» فاصله ای است که در یکی مضمون ایده از درون مایه اثر پیشی می گیرد تا دیگری که درون مایه پر کار بر عنوان گوی سبقت را می رباید. در این فرآیند، گذر زمان باعث و بانی این دگرگونی می شود یا مضامین متفاوت آثاری که اشاره شد؟
ناصری: من فکر می کنم که در گذر زمان ذهن و ایده و کارها بدون دخالت مستقیم ما تغییر می کنند و بخشی از این ،نه وامدار تصمیمات ما که ناگزیر از جبر زمان است. من ترسی از اینکه نظرات و ایده هایم را عوض کنم ندارم و حتی این تغییر را برای خودم لازم می دانم و به نظر من انسان هرچقدر ساده تر باشد نظرات و اعتقادات قاطع تری دارد؛خلاصه از تغییر استقبال می کنم و به زمان اجازه دستکاری در کارهایم و البته خودم را می دهم.
سعیدیان: اجتماع انسان، حیوان و طبیعت چگونه برای شما می تواند زمینه ساز تولیدات بصری باشد؟
ناصری: از نظر تکنیکی من خیلی دوست دارم ارزش گذاری که به طور مثال برای کشیدن یک کوه انجام می دهم ،برای یک انسان هم همینطور باشد. دوست دارم در بطن کار یک سگ یا توپ را برجسته کنم . فرم یک حیوان می تواند شوکی در کار وارد کند تا ریتم ثابت کار را مختل کند. هماهنگ کردن ریتم ها مثل یک موسیقی می ماند که یاعث چشم نواز شدن می شود؛ هر چند اگر مضمون کار خشن باشد.
سعیدیان: تصویر لرزان، آشفته، شناور و دلهره آور که از این اجتماع سه گانه بدست می آورید و عرضه می کنید در درک ما از روایت پنهان مولف، آیا بنا دارد نقشی علت و مدلولی ایفا کند؟
ناصری: بله همینطور است.
سعیدیان: وقتی در حین خلق اثر به گره ای بر می خورید چه می کنید؟ رها می کنید یا ادامه می دهید؟ حتی دیدم که کاری را تخریب می کنیم و چیز دیگری بر روی کار قبلی می کشید.
ناصری: به گره خیلی در روند کار برخورد می کنم. اول اینکه کار را کنار می گذارم و سعی می کنم زمانی از آن بگذرد و بعد به سراغ آن بروم. اگر دوباره که به سراغ آن رفتم باز درست نشد حتما تخریب می کنم . اصلا از تخریب نمی ترسم حتی اگر به انتهای آن کار هم رسیده باشد. من اگر کاری را دوست نداشته باشم به هیچ عنوان نمی گذارم از کارگاه بیرون برود.
سعیدیان: معانی آثار هنر مدرن اغلب دوگانه یا چندگانه اند. آیا در فرآیند خوانش مخاطب در راستای مفهوم مرگ مولف، به قرائت های متعدد از آثارتان معتقد هستید یا آنرا دور شدن از پیام اصلی اثر می دانید؟
ناصری: به نظر من نمی توان از هیچ چیزی تنها یک خوانش داشت. من یک فکری داشته ام، چیزی کشیده ام و استیتمنتی هم برای آن نوشته ام که در آن یک کدی داده شده است؛ بقیه با مخاطبان است که با توجه به تجربه زیسته ای که دارند خوانش های متفاوتی داشته باشند.
سعیدیان: آیا فقدان تجربه مطالعاتی هنر در مخاطبان باعث عدم دریافت پیام اصلی اثر و خوانش صحیح نمی شود؟
ناصری: در هنر معاصر، ما به طور مداوم در حال گفتگو با تاریخ هستیم. داشتن اطلاعات تاریخ هنری به خوانش درست مخاطبان کمک خواهد کرد.
سعیدیان: خلق داستانی نو با کلاژ ذهنی با توجه به تضاد موجود در بافت ها، اشیاء و زندگی آدم ها برای شما چه جذابیتی دارد؟
ناصری: میتوانم تجربه ای نو از اتفاقی که نیفتاده داشته باشم.
سعیدیان: در مجموعه توشه شما بدنبال یک روایت بصری از عدم قطعیت و شرایط نا متعادل امروزی بشر در بطن اقلیم و جامعه ایران بوده اید؛ آیا می توان این روایت های تصویری را در جوامع و اقلیم های دیگر مثلا اروپا یا خاور دور پیدا کرد و در معرض خوانش مخاطبان گذاشت؟
ناصری: صد در صد امکان دارد. اتفاقا به جز یکی دو اثر، من آیکون هایی که مختص به این اقلیم باشد را زیاد استفاده نمی کنم. به همین دلیل معتقدم کارهای من انحصاری شرقی نیست و برای همه جوامع جوابگو هست.
سعیدیان: در قالب یکی از مجموعه های قدیمی خودتان و خطاب به آن آثار در جایی گفته اید: «اینجا هیچ چیز سر جای خودش نیست». به نظر من این جمله ای است که به دنبال عدل است. شما به دنبال کدام عدل در آثارتان هستید؟
ناصری: به دنبال عدلی نیستم، راستش حتی فکر نمی کنم عدلی به آن معنایی که فکر می کنیم وجود داشته باشد که من با کارهایم بتوانم و یا بخواهم آن را نمایش دهم چون قرار نیست هیچ چیز سرجای خودش باشد.