مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

گفت و گو با علیرضا مزینانی

Alireza Mazinani_photographer_art_honargardi_2015 (3)
علیرضا مزینانی

دانشگاه هنر تهران از ١٩ الی ٢٤ اردیبهشت ماه ۱۳۹۴ میزبان نمایشگاه عکس های علیرضا مزینانی با عنوان “نور را ببین” بود. این نمایشگاه در محیطی تاریک برگزار شده بود و بازدیدکنندگان برای دیدن عکس ها می‌بایست از نور موبایلشان استفاده می‌کردند. مدل ها نیز از میان دانشجویان عکاسی ورودی 91 همان دانشگاه انتحاب شده بودند. همین بهانه‌ای شد برای گفت و گویی که شرح آن را در زیر می‌خوانید:

 

  • از چه زمانی به عکاسی علاقه مند شدید؟

نه من به عکاسی علاقه مند نیستم [با خنده] عکاسی رشته ای نیست که کسی به آن علاقه مند نباشد، علاقه من به هنر فقط به عکاسی محدود نمی‌شود اما به نظرم  زمانی می توانید اسم خودتان را عکاس بگذارید که بتوانید تمام هنر خودتان را به عکاسی محدود کنید؛ زمانی که شما می‌خواهید به دور دست زوم کنید چاره ای ندارید که لنز تله تری (مدیوم دیگری) انتخاب کنید. اینکه با کیفیت بالاتری عکس بگیریم و بعد کراپ کنیم فقط سر خودمان را کلاه گذاشتیم. وارد دعوای خانوادگی عکس باید عکس باشد یا عکس امروز حتما باید با استیتمنت ارائه شود نمی‌شوم. با فاصله‌ی بیش‌تری نگاه می‌کنم شاید خیلی از ویدئوآرتیست هایی که تازه این راه قدیمی را شروع کردند هم همین عقیده را داشته باشند. یادم هست با یکی از استادها هم همین صحبت را داشتیم , با بچه های عکاسی دانشگاه نمایشگاه گروهی گذاشته بودیم و عکسی که اونجا ارائه داده بودم یک گچ پیش ساخته شکسته وسط یک تپه شن و ماسه بود. (برای اعتراض به تبانی بین بعضی از هنرمندان و بعضی از گالری داران) استاد خادمیان از من پرسیدند که چرا می‌خواهی این کار رو به صورت عکس ارائه بدهی؟

جواب من بازهم همین بود, خوب من الان دارم عکاسی می‌خوانم مسلما تحت تاثیر عکاسی ام , سوژه هامو اصلا عکاسی می بینم , ایده هامو سعی میکنم عکاسی پیاده کنم اگر قرار بود همین کار را زمانی به جز زمان دانشجویی ارائه بدم بعید نبود وسط نمایشگاه یک تپه شن و ماسه جمع کنم و وسطش یک گچ پیش ساخته بزارم (عکس به همراه توضیحات نمایشگاه)

Alireza Mazinani_photographer_art_honargardi_2015 (4)

 

مالیات نداشتن خرید و فروش اثر هنری در ایران باعث شده که این

گچ پیش ساخته با وجود شکستگی و کثیفی  باز هم موجه به نظر آید

برچسب های قرمز رنگ روی این پیش ساخته ها همان پولکی یا

گل پیچ های کابینت سازها ست که بر روی تولیداتشان می چسبانن

و ما جفت جفت کنار کار های تولیدیمان

این بر چسب ها از پیش تعیین شده و این گچ ها از پیش ساخته شده اند

برای قرار گرفتن در دل دیوار گالری هایی که آنها را سفارش می دهند

این عکس بدون عنوان و از مجموعه عکس “عکاسی معاصر ایران” است

 

  • به تازگی نمایشگاهی در دانشگاه هنر تهران داشته‌اید. لطفا کمی در مورد کانسپت نمایشگاه توضیح داده و بگوئید چرا نمایشگاه را در داخل دانشگاه برگزار کردید؟ (چرا به سراغ دیگر گالری های پایتخت نرفتی)

خوب من خودم در نمایشگاه حضور داشتم و حتی از کسانی هم که سوالی نمی پرسیدند می‌خواستم دوباره باهم عکس ها رو ببینیم تا برایشان توضیح بدهم، الان هم می‌شود همان توضیحات را داد اما اتفاقی که در نمایشگاه افتاد اینجا نمی افتد. خیلی ها جذب ایده اولیه و فضای غیر معمول نمایشگاه می‌شدند اما این 20 درصد از چیزی بود که میخواستم بیان کنم. می توانیم به یک بیانیه مهم برسیم: اینکه نوری از بیرون به داخل کادر نمی تابد نور در دست شما ست و این شما هستید که نور رو روی چیزها می اندازید تا آنها رو ببینید.

زمانی که دکتر مترجم زاده از من پرسیدند بازدید کننده ها از کجا بفهمند چه کار باید بکنند؟ توضیح دادم که هیچ تعریف معینی از هیچ چیزی وجود ندارد همانطور که در زندگی شخصی شما کسی نیست که دقیقا بگوید باید چکار بکنید و این خود شما هستید که باید (با کمک نور) راهتان را از بین این تاریکی و سردرگمی پیدا کنید همانطور که اولین کاری که ما در تاریکی می‌کنیم روشن کردن یک منبع نور هست تا با خودمان همراه سازیم که اکثرا همان فلش موبایلمان را روشن میکنیم تا اطرافمان را ببینیم. در رابطه با اینکه چرا نمایشگاه را داخل دانشگاه برگزار کردم باید بگویم بین کارهایی که برای جشنواره ها، بینال ها، گالری ها … در نظر می‌گیریم باید تفاوت قائل شویم. گالری ها دولتی نیستند مسلما من باید عکسی را به دیوار گالری بزنم که بدانم به گردش مالی گالری کمک می‌کند و اصطلاحا می‌فروشد. هدفم از این نمایشگاه فروش نبود، این نمایشگاه را صرفا برای هیئت علمی دانشگاه و استاد ها برگزار کردم برای در دسترس بودن و هم گرفتن تاییدیه برای همکاری در قسمت دوم نمایشگاه که البته برای قسمت دوم به فروش کار ها هم فکر کرده‌ام.

  • کمی از جزئیات فاصله بگیریم. ناصرالدین شاه تقریبا همزمان با دیگر کشورهای پیشرفته، عکاسی را به ایران وارد کرد. امروزه کار به جایی کشیده است که هر کسی با داشتن یک دوربین خود را عکاس می‌خواند. این موضوع برای جوانی مثل تو که هنوز با بخش آکادمیک (دانشکده هنر) رابطه ی نزدیکی دارد، چگونه تحلیل می‌شود؟

این عزیزان دوربین بدست آسیبی به بدنه عکاسی نمیزنند من واقعا دلیل مدام غر زدن و ناراحتی دیگران را متوجه نمیشوم، این ناراحتی زمانی می‌تواند درست و به جا باشد که عکس این قضیه درست باشد، مگر ما می‌توانیم هر کسی که تحصیلات آکادمیک عکاسی دارد را عکاس بنامیم؟ برای پاسخ به این سوال می‌توانیم به فارغ التحصیلان سال های گذشته این رشته مراجعه کنیم و ببینیم هرکدام امروز به چه کاری مشغول هستند.

البته آن دسته از هنرورانی که شما منظورتان هست هم بیشتر کمک کننده هستند تا آسیب زننده این هنروران باید داخل کادر وجود داشته باشند تا چشم ها را هدایت کنند به سمت سوژه اصلی که هنرمند است این نکته هم هست که وجود این هنروران بیشتر به خاطر بازار داغ جشنواره های سطح پایین و بی قانون و قاعده است. در عوض دسته دیگری از افراد هستند که تحصیلات آکادمیک عکاسی ندارند خود را هم عکاس نمی‌خوانند اما ما آنها را عکاس می‌دانیم، دلیلش هم تلفیق فن و هنر بودن عکاسی است.

هنر آموختنی نیست یادگرفتنی هم نیست کسانی که سعی در یادگیری هنر دارند کارهایشان بوی تقلید می‌دهد هستند کسانی که تحصیلات آکادمیک ندارند اما دید آرتیستیک و عکاسانه دارند یادگیری فن عکاسی هم نیازمند به یک دوره 4 ماهه است تا 4 ساله, روی صحبتم با کسانی هست که قرار است به عنوان کارشناس عکاسی خوانده شوند. خوب این دسته از افراد باید به دنبال چیزی بیشتر از 4 صفحه ورقه A4 رزومه شرکت در مسابقات مختلف عکاسی باشند. واقعا ما برای چه عکاسی می خوانیم؟

  • مهم ترین چالش پیش روی خود و دیگر هنرمندان هم نسل خود را چه می‌دانید؟

البته بیشتر از اینکه به عنوان چالش های پیش روی یک هنرمند جوان باشد چالش های پیش روی یک جوان است!

من از تفکر پشت عکسی که گرفته می‌شود لذت می‌برم، برای هنرمندان هم نسل خودم نزدیک ترین جامعه آماری به من هم کلاسی هایم هستند، فقط یکی از همکلاسی هایم را می‌شناسم که همین طرز فکر را داشته باشد که بتوانی مطمئن باشی حتما در رابطه با کاری که میکند یا عکسی که می‌گیرد فکر می‌کند. خوب مساله اینجاست وقتی ذهن من درگیر یک سری مسائل بدوی و پیش پا افتاده که نیاز جوان هر جامعه ای که فکر کنید هست، دیگر جایی برای فکر کردن درباره ارائه کاری متفاوت و ارزشمند نمی ماند. این چاله های پیش رو بیش‌تر انرژی و انگیزه شما را می‌گیرند تا نایی برای ادامه مسیر نداشته باشید اما اگر آگاهانه خودتان را به چالش بکشید متوجه می‌شوید که باید با قدرت و سرعت بیشتری ادامه بدهید.

زمانی که از طرف یکی از استادان (غیر دانشگاهی) دعوت شدم تا در یک موسسه خصوصی عکاسی درس بدم ترم دوم کارشناسی بودم من در رابطه با مسائل فنی عکاسی مطالعه آزاد داشتم اما یادم هست جلسه اول قبل ازینکه بخواهم مبحثی راشروع کنم بدون آمادگی 2 ساعت راجع به خود رسانه عکاسی و اصلا چرایی عکاسی صحبت کردم بعد از کلاس تمام اطلاعات من از خود عکاسی تمام شده بود درست است که برای جلسات آینده طبق سر فصل هایی که طرح کرده بودم جلو می‌رفتم و حتی وقت هم کم می‌آوردم، اما منظورم این است که بستگی به خود شخص دارد، می‌شود دلخوش به استاد استاد گفتن و یادداشت برداری هنرجو ها بود یا دغدغه مطالعه و آموختن هرچه بیشتر را داشت. می‌توانیم تا تجهیزات کامل و بروز را نداشته باشیم دست به دوربین نزنیم و یا می‌توانیم با همین نور فلش موبایل هم شروع کنیم. این عکس یکی از همین نمومه ها است:Alireza Mazinani_photographer_art_honargardi_2015 (2)

  • از تو نقدی در اینترنت وجود دارد که با قلم تیزی هم نوشته شده. شاید بتوان این تندی را به اکثر هنرمندان نسل جوان گسترش داد. به نظرت علت این تندی چیست؟

دقیقا ما از همین جا است که آسیب میبینیم , فردی که علاقه نسبی به عکاسی دارد، دوربین می‌خرد و شروع می‌کند به عکاسی و به دنبال جمع کردن فالوور های بیشتر در اینستاگرام است به ما ضرری نمی‌رساند ما از دوستانی که با مطالعه دو عنوان کتاب و گنجایش محدود ظرف وجودیشان دچار غلیان عاطفی و احساسی شده و دست به قلم می‌شوند ضربه می‌خوریم. حتی در پوستر نمایشگاه هم از Photography Exhibition به جای Art Photography Exhibition  استفاده کردم با اینکه نمایشگاه در مقوله بندی فوتوآرت قرار می‌گیرد اما من در مقام برگزار کننده نمایشگاه بودم نه یک منتقد، مسلما نقد نویسی یک حیطه تخصصی است و من بین نقد نویسی و نقادی کردن تفاوت قائل هستم این مسئله هست که اگر قرار بود به صورت ماهانه در یک ستون مجله ای نقد بنویسم لحن دیگری داشتم، این حرف تکراری اما درست است که حتی موقع عکاسی وقتی قطع دوربین خودتان را تغییر می‌دهید با لحن دیگری عکس می‌گیرید، البته کادر من همان است، تنها تاکیدم بیشتر بر فضاهای خالی است که دلیل هم دارد.

ببینید ترم آینده ما واحد مبانی عکاسی تبلیغاتی داریم خوب این در حالی هست که متد آموزشی دانشگاه 30 سال است که تغییر نکرده یعنی مطالبی که قرار است ترم آینده به ما گفته شود همان مطالبی هست که به دانشجویان ورودی 64 گفته شده، (البته این حرف درست نیست که مبنا و اصل یک قضیه همیشه ثابت است) از طرفی به سایت های عکاسان تبلیغاتی سر بزنید متوجه این نقیصه و در عوض باهوش بودن آنها می‌شوید اکثرا داخل سایت هایشان در کنار بخش عکس های صنعتی به جای عکس های تبلیغاتی به طور مثال از بخش محصولات غذایی، جواهرات و … استفاده کرده اند یا عکس ها را به صورت تفکیک نشده در یک بخش با عنوان صنعتی و تبلیغاتی قرار داده اند یا اگر هم تفکیکی صورت گرفته در عنوان ها بوده عکس ها همان است. این نکته مثبتی است که ما می‌دانیم عکسهایمان تبلیغاتی نیستد و عکس هایی که به این عنوان می‌گیریم نمی‌توانیم نه در بخش تبلیغاتی و نه در بخش صنعتی جای دهیم اما این بد است که به فکر بر طرف کردن این نقیصه نیستیم و اصل این قضیه که از آموزش نادرست ناشی می‌شود را رها کرده ایم. من این را می‌دانم که اگر سر کلاس سوال بپرسم چه دوربینی خوب است حتما از من سوال خواهد شد که دوربین خوب برای چه کاری، یا اگر بپرسم چه لنزی خوب است از من می‌پرسند برای چه شاخه ای از عکاسی، اما اگر در رابطه با عکس تبلیغاتی خوب بپرسم از من نخواهند پرسید برای چه ابزار تبلیغاتی ای، قطعا عکاسی برای بیلبوردی که تحقیقات نشان داده سر نشین پشت فرمان ماشین با سرعت مجاز بین 7 تا 10 ثانیه به آن نگاه می‌کند با عکاسی برای سایت که کاربر آن پشت لپ تاپ اش نشسته است تفاوت دارد، ما کارکرد ابزار های تبلیغاتی را می‌دانیم؟

آیا از ما میپرسند که عکس تبلیغاتی برای کدام نام تجاری (البته منظورم کدام محصول نیست تفاوت عکاسی از محصولات مختلف را همه میدانیم ) آیا آن نام تجاری شناخته شده است یا اصطلاحا در مرحله برندینگ است و ما باید عکاسی تیزر کنیم؟

[تیزر یک واژه فرانسوی به معنی “شوک” است، ما حتی این شوک را به مدیر شرکتی که منشی اش هر روز صبح روزنامه را روی میز اش می‌گذارد می‌توانیم منتقل کنیم، ما می‌دانیم چه نوع عکسی مناسب آن روزنامه است؟] یا قرار است با توجه با اسلوگان تبلیغاتی اش در ذهن مشتریان دسته بندی شود یا ازین مراحل گذشته است و برای ایجاد حس وفاداری در مشتریان خود نیاز به عکس تبلیغاتی دارد.

ببینید عکاسی تبلیغاتی مانند عکاسی کودک و مدلینگ نیست که به واسطه یک آتلیه و یک سری تجهیزات نصفه و نیمه بخواهیم حالا یک تجربه این چنینی هم داشته باشیم، عکاسی تبلیغاتی در خدمت مجموعه بزرگتری به نام تبلیغات است ما ابتدا باید بدانیم تبلیغات چیست؟ و چرا شرکت ها تبلیغات می‌کنند؟ تا بدانیم چه عکسی مناسب این تبلیغات است. واقعا  تبلیغات علم است و نیاز به تخصص دارد. البته به شخصه خودم را مردود می‌دانم اگر قرار باشد تنها به گفتن این حرف ها اکتفا کنم برای همین این روز ها مشغول نگارش مقاله ای در زمینه عکاسی تبلیغاتی برای ابزارهای تبلیغاتی هستم، عنوان پروژه عملی هم عکاسی تبلیغاتی برای رسانه اجتماعی اینستاگرام است، این یک به چالش کشیدن اساسی است.

در پایان از کسرا علیها عزیز وتیم هنرگردی تشکر می‌کنم.

*به امید موفقیت‌های بیش‌تر برای علیرضا مزینانی

در پایان کلیپ نمایشگاه را آورده‌ایم:

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید