مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

گفتگو با استاد ایران درودی

ایران درودی برای هنردوستان جهان نام آشناییست و اگرچه شهرت وی بیشتر برای نقاشی هایش هست، در سابقه پربارخود پرداختن به کارگردانی، نویسندگی و تدریس دانشگاهی را نیز در کارنامه دارد. ایشان که این روزها روی ساخت موزه خویش تمرکز دارند، گفتگویی با شایان شعبان داشتند که چکیده آن را در زیر می‌خوانید:

  • چگونه در آثار خود امضای شخصی و منحصر به فرد بودن خود را پیدا کردید و چه توصیه‌هایی در این‌باره به جوانان دارید؟

تا سى‌سالگى تحت تأثیر نقاشانى که دوست می‌داشتم بودم، ازجمله “پرمک” و “دل‌وو” نقاشان بلژیکی، “گویا” ، “مونش” و بیش‌ از همه “دولا کورا”. پس از بازگشت ازآمریکا، در سى‌سالگى، یک سال وقت گذاشتم تا سبک خاص و منحصر به فرد خود را بیابم. اولین اثرم که در آن، به سبک شخصی رسیدم ، تابلوى بزرگ ۲ در ۳ متر به نام “رستاخیز”بود که امروز در گنجینه‌ی موزه‌ی هنرهاى معاصر تهران قرار دارد. چند سال پس از آن، نور برآمده از عرفان چند هزارساله‌ى ما، در آثارم هویدا شد.

نقاشى من گرچه تاکنون دوره‌هاى مختلفى را پشت سر گذاشته و متحول شده است ولى همان سبک را با فضاى سرشار از نور و عشق حفظ کرده‌ام. به‌همین‌خاطر است که بیننده با وجود فضاها و رنگ‌پردازى‌هاى متفاوت، به‌خاطر نوع فضا، بى ‌آن‌که احتیاج به خواندن امضا داشته باشد، به‌راحتى اثر متعلق به مرا شناسایى می‌کند.

  • اگر به گذشته برمی‌گشتید همین مسیر را ادامه می‌دادید؟

حتماً.

  • با توجه به موقعیت اجتماع و … یک هنرمند جوان چطور می‌تواند از رشته‌ی خودش کسب درآمد کند؟

بستگى به جرأت و جسارت او دارد. در دوره‌ی دانشجویى من “نقش پارچه” که بلد هم نبودم، یا “کارت تبریک سال نو” نقاشى کرده و می‌فروختم. از همه جالب‌تر روى بلوزهاى زنانه مارک‌هاى معروف فرانسه ، نقاشى می‌کردم که خریدار، چند طرح از من می‌خرید و سپس در رنگ‌ها و جنسیت‌هاى مختلف آن را تکثیر می‌کرد.

  • چه فرصت‌هایی الان وجود دارد که در زمان شما نبود؟

مسأله‌ى مهم، ایمان هنرمند به کارش و حفظ استقلال مادى اوست. این ویژگی، لازمه‌ى کار هر هنرمند است و ربطى به امکانات پنجاه سال گذشته یا حال ندارد. عدم وابستگى مادى حتى به خانواده، همچون رنگ و قلم مو ابزار خلاقیت اوست. اکنون وجود گالرى‌هاى متعدد در تهران و ازدیاد علاقمندان به هنر نقاشى، براى هنرمند امکان نمایش و عرضه‌ى آثارش را پیش آورده است. حال‌آن‌که وقتى من نخستین نمایشگاهم را در ۴٧سال پیش برگزار کردم محلى به نام “گالرى” در تهران وجود نداشت.

  • چطور می‌توان یک مجموعه‌ی شخصی جمع‌آوری کرد؟

نخست درک و شناخت هنر و سپس امکانات مادی.

  • چطور می‌شود هنر معاصر ایران را به دنیا شناساند؟

در عصر ما رسانه‌ها و فضاى مجازى کم و بیش این کار را انجام می‌دهند. ولى یکى از نقاشان بسیار معروف معاصر را می‌شناسم (چند سالى است که در قید حیات نیست) یک نفر یا چند گالرى‌دار نیویورک به‌اتفاق، به قیمت بسیار نازلى تمامى آثارش را یک‌جا خریدند و سپس به موزه‌هاى ۴٨ ایالات هدیه کردند. آن‌زمان من نیویورکبودم و شاهد این اتفاق. مرحله‌ى بعدى این بود که چند گالرى به‌اتفاق، و هم‌زمان، آثار این به‌اصطلاح نقاش را با قیمت‌هاى گزاف به نمایش درآوردند. مرحله‌ی سوم، حراج یکى از آثار این نقاش بیست روز بعد در حراج “ساتبیز ” نیویورک بود. در این حراج، اثرى از او با قیمت بسیار پایینى قیمت‌گذاری شد ولى به چهارصدهزار دلار چکش خورد (احتمالاً خود سرمایه‌گذار، آن را خرید). به‌این‌ترتیب این نقاش، در مدت بسیار کوتاهى یک‌باره، مشهور شد و آثارش بهاى گزافى پیدا کرد. ولى شخص یا اشخاصى که این برنامه‌ریزى و سرمایه‌گذارى را کرده بودند به ثروت‌هاى کلانى دست یافتند. متأسفانه چنین روشى یکى از شگردهایی است که دلال‌هاى هنر، براى سوداگرى و سودجویی بیش‌تر، با عنوان شناساندن هنرمند به دنیا، به‌کار می‌برند و او را وابسته و درگیر بازى‌هایى ازاین‌دست می‌کنند. در باور من می‌باید به ارزش واقعی آثار این‌گونه هنرمندان، شک کرد. به اعتقاد من، بهتر است بگذاریم هنرمندان ما، راهشان را خودشان باز کنند تا وارد این‌گونه بازى‌هاى وسوسه‌انگیز و در عین حال، سودجویانه و هولناک نشوند. باید بپذیریم ما در قرنى زندگى می‌کنیم که مادیات، زیربناى جوامع شده است و هر چیزى را می‌توان به‌نام “اثر هنرى” فروخت.

  • مشکلات فعلی موزه‌ی هنرهای معاصر تهران چیست؟

من خبرى ندارم و نمی‌خواهم داشته باشم چراکه می‌دانم حضورم در نمایشگاه موزه، چندان خوش‌آیند مسئولین نخواهد بود. چندى پیش شنیدم که یکى از آثارم درگنجینه‌ی موزه‌ی هنرهاى معاصر تهران، به‌علت اب‌ریزى از سقف گنجینه، صدمه دیده است! مدتى از شدت ناراحتى مریض شدم. ولى حتى از رئیس موزه نپرسیدم کدام اثرم صدمه دیده است؟ فقط چند روز پیش از طریق گنجینه‌دار موزه که انسان شریف و سالمى است مطلع شدم که هیچ یک از آثار من آسیبی ندیده‌اند.

  • درباره‌ی ارسال آثار گنجینه‌ی موزه هنرهای معاصر تهران بگویید.

متأسفانه در این‌مورد هم خبرى ندارم. از کسى شنیدم منتفى شده است. به هرحالموزه‌ی هنرهاى معاصر تهران از آثار گنجینه براى ارسال به آلمان، مدتى پیش نمایشگاهى در موزه برگزار کرد که اثرى از من به نمایش درنیامده بود. معلوم می‌شود، موزه هم از سیاست حراج تهران پیروى کرده و وابسته به آن است.

  • تمرکز گالری‌ها در تهران و تأثیر این تعداد گالری را در هنر ایران چطور ارزیابی می‌کنید؟

آن‌طور که در اذهان مردم پیچیده، اکثر گالر‌ی‌ها متعلق به یک نفر است. اگر این گمانه حقیقت داشته باشد، این به‌کارگرفتن همان روشى است که در بالا براى سودجویى و درآمد بیش‌تر از هنرمندان و درگیرکردن آن‌ها اشاره کردم. نتیجه‌ی بدتر این‌که اذهان عمومى را نسبت به هنر و هنرمند بدبین کرده و می‌کنند. خوشبختانه تعداد گالرى‌های معتبر و سالم که وارد این بازى‌ها نشده‌اند به‌نسبت کم نیست ولى فروششان پاسخ‌گوی مخارجشان نیست. با این‌همه به‌خاطر عشقشان کماکان به کارشان ادامه می‌دهند.

  • شما در جوانی به‌عنوان یک هنرمند جوان چه مشکلاتی داشتید و با چه معضلاتی روبرو بودید؟

فقر فرهنگى که هم‌چنان ادامه دارد.

  • آیا هنر وسیله‌ای است برای کسب درآمد؟

هیچ هنرمند خلاقى را نمی‌شناسم که براى کسب درآمد، هنرش را به‌کار گیرد. مگر کسانى که اثرشان در تعریف هنر نمی‌گنجد.

  • دلیل عدم امضا در آثار نقاشی‌های گذشته‌ی ایرانیان چیست؟

به‌خاطر فروتنى هنرمندانمان در گذشته .

  • چرا هنرمندان به نمایشگاه یک‌دیگر نمی‌روند و علت اختلافات آنها با هم چیست؟

من به‌شخصه تا آن‌جا که سلامتم اجازه دهد به نمایشگاه دوستان و به‌خصوص جوانان می‌روم و با هیچ‌کس اختلافى ندارم مگر دیگران با من داشته باشند. من وقت ندارم به این‌گونه مسائل بپردازم و ترجیح می‌دهم فرصت و توان جسمی کمی را که دارم، صرف ساختن موزه‌ام بکنم، نه پرداختن به اختلاف دیگران با یک‌دیگر .

  • ساختمان موزه‌ى شما که شهریورماه سال گذشته کلنگ خورد، در چه مرحله‌ای است؟

پس از نوزده‌ماه، هنوز مجوز بهره‌برداری‌اش را شهردارى صادر نکرده است. نقشه‌ی موزه هم آماده‌ی اجراست. هر ثانیه‌‌ی این انتظار براى من به مثابه یک روز بوده است. در اثر این همه فشار عصبى پنج بار در بیمارستان بسترى شده‌ام. هزینه‌ی ساختمان را هم از فروش منزلم در پاریس متقبل شده و ١٩۵ اثر از آثارم را که در مدت ۴٨ سال به این‌منظور نفروخته بودم، محضرى به ملت ایران اهدا کرده‌ام. شهردارى فقط حق بهره‌بردارى از زمین را به من داده است، تازه اگر مجوز بهره‌بردارى را بدهند معلوم نیست گرفتن مجوز ساختمان چه مدت طول خواهد کشید. من واقعً دلسرد و عاصى شده‌ام و یکى از این روز‌ها طاقتم طاق شده و کارى دست خودم خواهم داد.

دیدگاهتان را بنویسید