گرهارد ریشتر (متولد ۱۹۳۲ میلادی ) از تاثیرگذارترین نقاشان معاصر هنر آلمان و جهان محسوب میشود. او که از نسل نقاشان پس از جنگ در آلمان بشمار میآید، در روزگاری شروع به کار کرد که نقاشی روندی رو به زوال را طی کرده بود. سبکِ کاری او فاقد مسیرِ واحد و روشنی است و از این رو به چالش کشیدن چهارچوبهای از پیش تعیین شدهی سنجش آثار هنری، ویژگی بارز آثارِ اوست.
آثار وی را که پرورش یافتهی دو سنت مختلف هنری آلمان شرقی و غربی میباشد، میتوان به گروههایی مجزا با بیان و زبانی کاملا متفاوت تقسیم کرد؛ از آثار عکس–نقاشی گرفته تا نقاشیهای آبستره و همچنین چشماندازهایی از مناظر بکر و بدیع. ریشتر با استفاده از بیانهای مختلف هنری همواره راه نقد را به آثار خود باز میگذارد.
عکس-نقاشی واژهای است که در مورد بخشی از آثار نقاشی ریشتر که بر مبنای عکس کار شدهاند، در وبسایت شخصی وی استفاده میشود. این گروه از آثار که برگرفته از عکسهایی با موضوعات متنوع هستند، مخاطب را با دو رسانهی نقاشی و عکس به طور همزمان مواجه میسازند.
بتی نام یکی از مشهورترین عکس–نقاشیهای رنگین ریشتر است که در سال ۱۹۸۸میلادی خلق شده است. این نقاشی که دارای ابعاد ۱۰۲ در ۷۲ سانتیمتر است، در کادری عمودی و با تکنیک رنگ و روغن بر روی بوم اجرا شده است. در این اثر با نیمتنهی دختری مواجه هستیم که با چرخشی در بالاتنه، روی از مخاطب بازگردانده است.
زمینهی اثر ناآشنا، تیره و تخت است و این سادگی و تخت بودن برای ایجاد تاکید بیشتر بر سوژه پدید آمده است. صورت دختر قابل رویت نیست و تنها بخشی از قوس گونه و گردن او به چشم میخورد؛ گیسوان او در پایین سرش جمع شده و گویی نوری از بالاسر بر آن تابیده است که درخشندگی و روشنی آن را دوچندان کرده است.
سوژه لباس راحتی ساده و صورتی رنگی –چیزی شبیه به تیشرت– در زیر گرمکن سفید–قرمز گلدار و کلاهدار خود بر تن کرده است؛ سنگینی بالاتنهی دختر بر روی دو دست او که عریضتر از پهنای شانه باز شده افتاده است. وجود خط زمینهای در حد فاصل میان دست راست–در تصویر– و پهلوی دخترک، میتواند نشان از نشستن او بر روی زمین باشد.
هدف از چرخش سوژه بر ما مشخص نیست؛ ممکن است دستور عکاس باشد و یا چیزی توجه مدل را به خود جلب کرده و در همان لحظهی مطلوب عکس ثبت شده است. بتی، با جزئیات عکاسانهای نقاشی شده است. او همانند نمای کلوزآپ، در فاصلهی کمی از سطح نقاشی نشسته است. این نقاشی را نمیتوان پرترهای از بتی نامید، چراکه اطلاعات کمی در مورد او به ما ارائه میدهد.
ریشتر نقاشی از دخترش را در حالی که روی از ما برگردانده و صورتش نامشخص است انتخاب کرده است و در عوض، تاکید و تمرکز بسیاری بر روی نقوش قرمز، سفید و صورتی ژاکت و لباس و موهای جمع شده در پشت سرش گذاشته است. ریشتر با تضعیف وجههی نقاشانه و بازنمایانه، به ما اثری عکسوار را ارائه میدهد؛ پرترهای که به صورت قراردادی پشت به مخاطب کرده است. دیوار پشت سر دختر،بازسازی دوبارهی گروهی از نقاشیهای آبسترهای است که ریشتر پیش از این خلق کرده است.
اسلوب نشانهشناسی تصویری رولان بارت در برگیرندهی پیام صریح و مفاهیم ضمنی تصویر، ژست، اسطوره، استودیوم و پونکتوم عکس، تضاد میان لذت و حظ، نام اشخاص و نظام مد است.
از نظر نظام پوشاک، سوژه لباسی راحت بر تن دارد؛ پیراهنی صورتی و سفید که روی آن چیزی شبیه به روبدوشامبر با دنبالهی بلند و تا خورده(که بر روی زمین و مقابل دست چپ دختر قابل رویت است) پوشیده شده است. گویی عکاس در فضای راحت و دنج خانه این عکس را ثبت کرده است. لباس کلاهدار تن دختر دال است و فصل سرد و سرمای محیط مدلول؛ بر اساس نوع پوشش سوژه میتوان تا حدی به طبقهی اجتماعی وی پی برد؛ پوشیدن روبدوشامبر در منزل همانند آنچه در فیلمها به صورت امری قراردادی بدل شده است، نشان از آسایش، راحتی و رفاه دارد.
از نظر وضعیت قرارگیری سوژه در تصویر، همچون تابلوی خواننده، در اینجا با سوژهای در مرکز کادر که نوری مستقیم بر آن تابانده شده مواجه هستیم که در تضاد با پسزمینهی تیره، به حالتی معصوم، روحانی و درخشان درآمده است. جهت بالاتنهی سوژه به سمت نور است و چرخش سر او رو به تاریکی پشت سر؛ تاریکی و ظلمات گنگی که همواره نشان از گمراهی و مفاهیمی اینچنینی دارد. گویی سوژه خود را از تاریکی به سمت نور کشانده است و حال برای نگریستن به آنچه از سرگذرانیده با چرخشی به عقب نظاره میکند و در ادامه همچنان قصد حرکت به سوی نور را دارد.
عنوان اثر بتی است؛ اسمی که به شخص خاصی اشاره دارد که با اندک جستجویی در مییابیم که بتی نام دختر نقاش است. بر خلاف تابلوی عمو رودی که فاصلهی عکس تا نقاشی آن به چیزی حدود بیست سال میرسد، در اینجا با نقاشی و عکسی سر و کار داریم که بازهی زمانی کمتری میان آنها قرار گرفته است و با شواهد و قرائنی که در اطلس ریشتر موجود است، میتوان گفت با صحنهای مواجه هستیم که ریشتر آن را چیدمان، نورپردازی و ثبت کرده و سپس از روی آن به نقاشی پرداخته است.
بنابراین هدف از ثبت این عکس را میتوان مشخصا خلق مدلی برای نقاشی دانست. چهرهی بتی تنها برای خالق اثر قابل تصور است و ریشتر مخاطب خود را در تصور چهرهی مدل، بدون الگویی مشخص و آزاد رها میکند؛ تنها با خوانش رنگ گیسوان و بخشهای پوست که سفیدی آن به خوبی مشخص است، میتوان چهرهای اروپایی با چشمان آبی برای دختر متصور شد.
استودیوم تصویر و آنچه آن را به صحنهای جذاب و دیدنی بدل میکند، این نکته است که تنها شخصی که شکل صورت سوژه را رویت کرده است، خود عکاس/نقاش یا همان ریشتر است. بر اساس مستندات موجود، تصویر بر مبنای عکسی چیدمان شده ثبت شده است؛ بنابراین میتوان صحنههای قبل و بعد از ثبت عکس را نیز متصور شد؛ مکالمات ریشتر با مدل و یا لحظهای که برای توجیه مدل از ژست مورد انتظار، مکالمهای میان آنها شکل گرفته و سپس روی خود را به سمت تاریکی برگردانده و عکس ثبت شده است.
ریشتر نیتی از شناساندن بتی به مخاطب ندارد، تنها در لحظهی گذشته و لحظهی بعد از ثبت عکس است که احتمال چرخیدن بتی و آشکار شدن چهره وجود دارد، و در لحظهی پیش روی مخاطب تنها بالاتنهی چرخیدهی دخترکی که با خوانش عنوان و زندگینامهی ریشتر به نسبت عاطفی میان آن دو پی میبریم، رو در رو میشود.
در اثر فوق، با پیکرهای مواجه هستیم که با چرخشی، مانع از خوانش صورت توسط مخاطب شده و صراحت تصویر را از آن گرفته و در عوض، با جلوهی رنگهای گرم و نور و درخشش خیرهکنندهی آن سعی در جذب مخاطب دارد.
مورد دیگر و آنچه مخاطب را با خود به اعماق آن میکشاند، ژست سوژه است که به پونکتوم و نقطهی غیرقابل فراموش تصویر بدل گشته است؛ سر چرخیده، صورت نهان و سوژهی پنهانی است که بتی به آن نگریسته و محو تماشای آن شده است. هیچ چیز از آنچه بیرون کادر در جریان است بر ما روشن نیست، تنها زمینهای تیره و یکدست و سوژهای غرق در نور و رنگ را می بینیم.
چشم جستجوگر مخاطب از سمت راست کادر با دستی که قدرتمند و مورب بر روی زمین ستون شده است به کادر ورود کرده، اندکی غرق جزییات گیرای لباس شده و در نهایت با چرخش سر بتی به بیرون از کادر هدایت میشود و با سوالی بیپاسخ به درون کادر بازمیگردد و ناکام از یافتن جواب، مجدد غرق در پرداخت ماهرانه و جزییات چشمگیر لباس و گیسوان سوژه میشود؛ گویی نقاش با این کار از رمزگشایی و دادن پاسخ سرراست به ناظر خود طفره رفته و پرداخت استادانه را به عنوان عاملی برای جلب توجه و عدم توجه مخاطب به رخداد بیرون از کادر به کار بسته است.
در مطالعهی آثار رنگین ریشتر با نقاشیهای دیگری تحت عنوان بتی آشنا میشویم که او را در سنین پایینتر (حدود ده سال پیش از اثر مورد بحث) تصویر کرده است. در این آثار با چهرهی تمامرخ و نیمرخ بتی در حالی که روی زمین خوابیده است مواجه هستیم. همانند آثاری از این دست، ریشتر در اطلس خود صفحاتی را به عکسهای بتی در زوایای مختلف تخصیص داده است که در میان آنها عکس اصلی اثر مورد بحث ما نیز وجود دارد.
از نکات قابل بررسی در خصوص این اثر، شکلگیری همزمان آن با نقاشی مواجهه یک است. صحنهای که حضور مرگ و یاس در آن موج میزند و اثری از زندگی و امید در آن نمیتوان یافت. در مقابل، در نقاشی بتی، روح زندگی، گرمای خانه و امنیت را (با وجود ناشناخته ماندن فضا) با اندک نگاهی میتوان دریافت کرد. در اینجا میتوان به لحن متفاوت ریشتر در برخورد با موضوعات مختلف پی برد.