مثلثی میان ۳ بازیگر به وسیله تنپوشی مشترک شکل گرفته، که میانهاش خالی است. هر یک به سمتی حرکت میکنند و میخواهند از این تنپوش خلاص شوند ولی دیگری را به سمت مرکز تهی این مثلث میکشند؛ انگار از این سرنوشت مشترک گریزی نیست. از میانه مثلث به سان درون چاهی، دیوآب بیرون میآید و از تقدیر زندگیاش برای بانی خشکسالی بودن میگوید. و من مقصر خشکسالی اقلیم خودمان را پیدا کردم. میخواهم تمام عصبانیتها را بر سر دیوآب فریاد بزنم که نانات کم بود؟! چرا این بلا را صاحب اختیار شدی وقتی میتوانستی دیوهایی دیگر باشی و آزارت به ما نرسد. آب را چرا میبندی و اگر حتما میخواستی ببندی چرا میرآب نشدی؟! از ظلم به عدل میرسیدی.
دیوآب نه کاملا دیو است و نه کاملا ایزد؛ همچون خود آب، ماهیتش را از ظرف می گیرد. اگر به چشمه نزدیک شود، چهره اش لطیف می گردد؛ اگر به باتلاق برود، سنگین و خشمگین می شود.نمایش دیوآب روایت سفری قهرمانانه است، سفری ۶ نفره به قصد پیدا کردن دیوآب با رویاها و حقایقی که سفر را به تجربهای ناب تبدیل میکنند. در مسیر وقتی گروه الک شدند به دیدار دیوآب نائل شده و گرفتار میشوند و فقط توسط یک تن، سی سال دیوآب را گرفتار میکنند. آنجاست که نام تو را می پرسند که بانی گرفتاری چه دیوی خواهی شد و یا حتی خود چه دیوی هستی!
بر روی صحنه سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر، تن و بازی تنانه در نمایش دیوآب حرف اول را میزند. همچنان که خود گروه ۳۶۶ در ذیل عنوان {بدن روایتگر و دکور زنده}، از اینکه بدن را نه فقط بازیگر، بلکه راوی اصلی و صحنه نمایش میدانند حکایت میکنند. آنها لباس ها رو دکور ندانسته و بانی پوشانندگی فضا و متغیر با هر حرکت فرض میکنند. بدن و لباس برای آنها موجودیتی سوم میسازند که هر حرکتاش یک تغییر روایی و فضاسازانه است.
در طول زمان نمایش در میانه دیالوگگوییهای با حرارت بازیگران و نواختن در لحظه موسیقی در پشت صحنه، آنچه بیشتر شما را به همراهی ترغیب میکند؛ حتی در میانه صدای مسعود فروتن راوی، تن و حجمهای پوشیدنی صحنه است. حتی برای زوج کنار دستیام که قسمتهای زیادی از اجرا را با گوشی موبایل فیلمبرداری کردند؛ آنجایی که بازیگری در میانه نخهایی گیر افتاده و فریاد میزد، جذابیت خاصی داشت چون در همان لحظه برای احتمالا فخرفروشی فایل فیلم را برای دوستانشان فرستادند.
نمایش دیوآب کاری از گروه ۳۶۶ و گروه بدن دیوانه، به کارگردانی و طراحی برکه بذری و یاسر خاسب و بر مبنای نوشته علی اتحاد، آذرماه ۱۴۰۴ در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه رفته است.




عکس: اردلان آشناگر



