مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

سارا دهقان

گفت و گو با سارا دهقان در مورد نمایشگاه حیات بیمارگون

نمایشگاه آثار سارا دهقان با عنوان “حیات بیمارگون” به تازگی در گالری زیر زمین دستان به اتمام رسیده و در زیر چکیده‌ی گفت و گو با این هنرمندِ خوش ذوق آمده است:

 

لطفا کمی در مورد آثارتان توضیح دهید. این که کانسپت کار چه بوده و چه روندی طی شده که تابلوها پدید آمده‌اند. هم‌چنین چرا همه‌ی قاب‌ها چهارگوش نیستند؟

ایده‌ی کارها از پیش برایم کاملا مشخص نبود و به تدریج در روند کار برایم شکل گرفت. رفته رفته متوجه شدم که نقاشی‌ها چقدر به وضعیت زندگی خودم شبیه است و حس می‌کنم این “حیات بیمارگون” تناظری با متعلقات، روابط و تاریخی که از سر می گذرانم دارد.

در واقع این وضعیت سودازده‌ی آدمی بود که نمی‌توانست با ازدست رفته‌هایش کنار بیاید. مثلا رنگ‌هایی که استفاده کرده‌ام برای ۱۰-۱۵ سال پیش هستند که از مادرم به من داده شده بود، یا کاغذها برخی برای خواهرم- که نقاش است – می‌باشد یا از مقوایی که آقای فریدون آو دور آن چیزی پیچیده و به من داده بود استفاده کرده‌ام… حتی دور ریزهای کف کارگاه چاپ هم مواد مصرفی من بوده‌اند.

روی کاغذها و چیزهایی کار کرده‌ام که گویا داشتند به سمت مرگ حرکت می‌کردند و باید دور می انداختمشان ولی می‌خواستم به نوعی جلوی این حرکت را بگیرم و این آثار در واقع کمکی بود برای زنده نگه داشتنشان.

در مورد بیضی بودن قاب‌ها هم باید این توضیح را بدهم که بیضی در میان تمام اشکال هندسی تنها شکلی است که دو کانون دارد. در انگلیسی هم، واژه‌ ی ellipse هم به معنای بیضی است و هم به معنای عیب و نقص، به یک معنا بیضی یک شکل هندسی معیوب به شمار می‌آید که به وحدت دیگر اشکال تن نداده است، انگار نوعی زایده و مازاد است. بیضی همان شکلی است که از دو نقطه به بیننده خیره می شود، با نگاهی دوبین، کج، معیوب و بیمارگون. به نظرم این کادر با مفهوم کارهایم قرابت داشت.

 

رگه‌هایی از بیان‌گری انتزاعی به همراه طبیعت‌گرایی در برخی آثار یافت می‌شود و با این دید، انگار آن روی گیتی را به تصویر کشیده‌اید که میل به فرسایش و نیستی دارد. هم‌چنین متذکر شدید که این امور از درونیات شما سرمنشا گرفته است. حال این پرسش مهم می‌شود که تا چه اندازه برای شما اهمیت دارد که مخاطب عینا همان چیزی را درک کند که در ذهن شما گذشته است؟

اصلا مهم نیست؛ چرا که من به یک نقد ابژکتیو اعتقاد دارم؛ این که مخاطب یا خودِ هنرمند چه فکر می‌کند، متفاوت است با آن چه که خود اثر در واقع هست. زیرا خودِ اثر به قدر کافی گویاست و باید اجازه داد که اثر در طی فرآیند شدن، معنای خویش را پیدا کند. لکه ها سطوح و رنگ ها اجزایی از یک کل‌اند که به میل من یا نگاه مخاطب تن نمی دهند، آنها وجود و وضعیتی مستقل دارند.

 

این آزادی در خوانش، از اثرگذاری آثار شما نمی‌کاهد؟

نه؛ چرا که اثر هنری شبیه فنجانی است که باید به درونش نگریست. نیازی نیست آن را بر روی یک میز قرار دهی و کنارش محتواهای متفاوت مثل دغدغه های سیاسی و اجتماعی را بچینی تا همه در کنار هم واجد یک معنای مشخص و محتوایی عینی شوند. بلکه اثری که درونماندگار است خود، تمام این مضامین و محتواها را در خود انعکاس خواهد داد. بگذارید یک مثال عینی بزنم. برای بسیاری از هنرمندان ایرانی اگزوتیک بودن در سطح جهانی مهم است. گویا غرب دوست دارد مارا آن‌گونه ببیند و ما خود را با این نگاه غربی یکی می کنیم و میل او را پاسخ می دهیم. وفور استفاده از چادرو خوشنویسی در کارهای ما نشان از همین امر است. من معتقدم این که ما کی هستیم، کجا زندگی می‌کنیم و چه نوع حکومتی داریم باید ردپایش را در اثر به شکلی دیگر برجای بگذارد و نباید از این نشانه‌ها عینا استفاده کنیم تا بیننده ما را درک کند یا اثر هنری را وسیله ای کنیم برای نوعی تبادل معناساز. این تنها حدی است که هنر باید به آن تن دهد چرا که تن دادن به این حد، تنها امکان آزادی هنر است. به نظرم این آزادی در هنر الزامی است. خودم هم به هنرمندانی بیش‌تر گرایش دارم که وسعت این آزادی را در کارهایشان دارند و اثر هنری را وسیله‌ای برای بیان ایدئولوژیک یا دغدغه‌ های سیاسی و اجتماعی شان قرار نمی‌دهند.

 

در نسل تازه‌ی هنرمندان تجسمی نوعی دو دستگی در این باره وجود دارد، تا جایی که یکی از هنرمندانِ عکاس گفت “اثری که هرمعنایی داشته باشد، در واقع هیچ معنایی ندارد.” والبته افرادی هم با مواضع معتدل‌تری وجود دارند که در عین رعایت پیش‌فرض آزادی در خوانش اثر، نوعی مرز نامرئی برای آن قائل می‌شوند. اما شما طرفدار آزادی مطلق در برداشت از هنر هستید.

بله. ولی این آزادی مطلق، کاملا بی واسطه و بدون میانجی حاصل نمی شود. بلکه با میانجی مند شدن و نسبتش با وضعیت انضمامی و تاریخی بدست می آید. از دل یک حد گذاری همه جانبه این آزادی مفهوم دارد. اما در مورد آثاری که صرفا تبدیل به تربیونی برای معنا سازی می شوند دوباره به مثال پیش برمی‌گردم، یک غربی قبل از آن که با یک اثر هنری ایرانی روبه‌رو شود، به وسیله‌ی رسانه‌های جمعی، به نفت، حجاب و بمب اتمی فکر کرده است وایران برایش در این تصاویر خلاصه می شود. در واقع دوست دارد برداشتی نزدیک به این تصاویر هم از آثار هنری ایرانی داشته باشد وتصویرمتفاوتی که میلش را برآورده نمی کند به نظر من برایش اضطراب آلود است. هنر جای غر زدن و ناله کردن نیست، فکر می‌کنم جای این‌ها در مقالات و روزنامه‌هاست، چراکه در خاموشی یک اثر ماندگار، همه‌ی موارد گفته شده وجود دارد.

 

برگردیم به آثار شما و روند شکل‌گیریچرا ابعاد آثار با هم تفاوت دارد؟

کارها در ابتدا در اندازه‌ی کوچک بود و رفته‌ رفته به سراغ کارهای بزرگ‌تر رفتم. البته سعی می‌کنم دستم را در تجربه کردن باز بگذارم. در چند ماه اخیر دوباره روی اندازه‌های کوچک‌تر کار می‌کنم.

 

 

 

نمایشگاه آثار سارا دهقان با عنوان "حیات بیمارگونه"
نمایشگاه آثار سارا دهقان با عنوان “حیات بیمارگونه”

 

دیدگاهتان را بنویسید