پس از پانزده سال غیبت از حضور رسمی در صحنههای جهانی، جعفر پناهی، فیلمساز شناختهشده و جسور سینمای ایران، با فیلم تازهاش یک تصادف ساده بار دیگر در کانون توجهات جشنواره کن قرار گرفت؛ حضوری که نه صرفاً بهدلیل شرایط سیاسیاش، بلکه بهواسطه کیفیت سینمایی اثر تازهاش، سزاوار ستایش است.
این فیلم که در بخش رقابتی اصلی کن به نمایش درآمد، بهنحوی چشمگیر توانست مرز میان واقعیت و روایت را درهم بریزد. آغاز ماجرا با یک تصادف ساده است، اما در ساختار روایی فیلم، این واقعه بهانهایست برای ورود به لایههای پیچیدهتری از حافظه جمعی، خشونت نهادینه و روبرویی انسانی با میراث سرکوب.
پناهی با بهرهگیری از طنز تلخ، که سالهاست بهعنوان امضای سبکیاش شناخته میشود، توانست در دل شرایطی دشوار و ناامن، اثری بیافریند که نه تنها صدای خشم و رنج است، بلکه بهواسطه فرم جسورانهاش به یک تجربه زیباییشناختی تبدیل میشود. «یک تصادف ساده» برخلاف عنوانش، فیلمیست که تماشاگر را با پیچشهای روایی، بازیهای مستندگونه و دیالوگهایی چندلایه درگیر میکند.
فراتر از محتوای سیاسی، آنچه اثر را متمایز میسازد، شیوه کارگردانی پناهی در شرایطیست که به تعبیر خودش “فیلم ساختن بهمثابه زیستن در سایه” است. ساخت مخفیانه این فیلم و بهرهگیری از مکانها و بازیگرانی که در لحظه زیستن در خطرند، فیلم را به نوعی سینمای مقاومت بدل کرده است، اما نه با شعار، بلکه با زبان سینما.
از منظر بازیگری، حضور چهرههای ناآشنا اما نیرومند چون وحید مبصری، حدیث پاکباطن و مریم افشاری، درخشان است. بازیهایی که بهگونهی خیرهکنندهای طبیعی و باورپذیر از کار درآمدهاند و بهواسطه سبک مستندنمای فیلم، مرز میان نقش و واقعیت را تیرهوتار کردهاند. این مسئله بهویژه در سکانسهای بازجویی و تقابلهای فردی با گذشتهای سرکوبشده، خود را بهشکل برجستهای نشان میدهد.
استقبال پرشور مخاطبان جشنواره، از جمله ایستادن ژولیت بینوش، رییس هیئت داوران، پس از پایان فیلم، نهتنها تأییدیست بر قدرت سینمایی اثر، بلکه نشانهای از آن است که یک تصادف ساده فراتر از یک «فیلم سیاسی»، یک رویداد سینمایی است.
پناهی که در نشست خبریاش صراحتاً از بازجویی عوامل فیلم، تهدیدها و اضطرابهای نهان در فرایند تولید سخن گفت، تأکید کرد که با وجود تمام خطرات، به ایران بازخواهد گشت و همچنان به فیلمسازی ادامه خواهد داد. بهگفتهی خودش، برگ برنده، فیلمیست که ساخته شده است.
«یک تصادف ساده» نه تنها بازگشت پناهی به صحنه جهانیست، بلکه بازگشت سینمای ایران به وجوه فراموششدهایست از جسارت، ریسک، و هنری که در پایان، بهجای واهمه، امید و زایش میآفریند.