نمایشگاه گروهی «خرقِ عادت» به کیوریتوری رامین سعیدیان که از تاریخ ۱۱ تا ۲۵ مهرماه ۱۴۰۴ در گالری شریف تهران برپا شد، پروژهای است دربارهی بازگرداندن حساسیت به دیدن و تمرینی برای رهایی از مصرفگراییِ بیوقفهی تصویر در جهان امروز. در روزگاری که دیدن بدل به عملی بیتوقف و بیدرنگ شده، این نمایشگاه بهمنزلهی ایستگاهی است برای مکث، لمس و بازاندیشی در نسبت میان نگاه و واقعیت.
مبنای نظری این پروژه بر مفهوم «آشناییزدایی» استوار است؛ مفهومی که نخست در زبانشناسی و نظریهی ادبی شکل گرفت، اما در اینجا به سطحی زیستی و تجربی ارتقا یافته است. در «خرقِ عادت»، آشناییزدایی نه فقط شیوهای فرمی، بلکه کنشی فلسفی است: گسستن از تثبیت معنا، از بازتولید خودکار تصاویر و از تکرار ساختارهای دیدن.
آثار این مجموعه، هر یک بهنحوی تلاشی برای بازآفرینی فاصلهای میان جهان و نگاه هستند. طلوع ناصری در دو اثر نقاشی خود با عنوان «سال نو» و «سوشیالمدیا»، بر بحرانِ معنا در جهانِ سرعت و بازنمایی روزمرگی دست میگذارد. تینا ابتهاج با کلاژهایش، میان کنترل و رهاشدگی، تعادلی ناپایدار میسازد که نظم و آشوب را در یک قاب جمع میکند. آرزو شهدادی با واقعیتزدایی از جهان مقوایی و بازسازی خاطره، مرز میان ماکت و واقعیت را مخدوش میکند. ماری جعفری از کلیشهی درد عبور میکند و تجربهی مواجهه با رنج را بدل به تجربهای روشنگرانه میسازد. علیرضا چلیپا خرق عادت را در مرکزیت در شرایط تفرقه در اثر خود به نمایش گذاشته است.
در سوی دیگر، یاسمن زینتی در ویدئوآرت خود از حافظهی شطرنجی سخن میگوید؛ ساختاری که میان نظم و سیالیت در نوسان است. غزاله عرفانی قرنطینه و محدودیت را به استعارهای از تنهایی و حذف بدل میسازد. غزاله صداقت در عکس های خویشتنِ تاریک خود مرز میان بدن، تصویر و هویت را به پرسش میگیرد و نسترن صفایی در «تطهیر» از زمان بهعنوان عنصری پالاینده و سازنده استفاده میکند. چیدمان آنیتا هاشمی مقدم با نگاهی روانشناختی به بقا، سازوکار ترس و اسارت ذهن را افشا میکند و پگاه عطاری با بازخوانی نقش ملیجک در عکسهای خانوادگی، از طریق طنز و نمایش روایت قدرت را وارونه میسازد.
در پیوندی میان این آثار، مفهوم «خرقِ عادت» از سطح تمهید به سطح زیست ارتقا مییابد: دیگر نه تنها شکستن عادتِ دیدن، بلکه تجربهی زیستن در میان امر ناآشنا. این نمایشگاه به مخاطب یادآوری میکند که هنر میتواند دوباره جهان را زنده کند، به شرط آنکه از عادتِ دیدنِ بیدرنگ دست بشوید و مجال دهد تا نگاه، دوباره بدنمند شود.
«خرقِ عادت» در نهایت نه صرفاً نمایشگاه آثار تجسمی و مفهومی، بلکه تمرینی است جمعی در بازآفرینی ادراک؛ جایی که دیدن، شنیدن و زیستن در تقابل با تکرار دوباره ممکن میشود.











								
															


