مولود مظاهری متولد ۱۳۶۶ در اصفهان، دارای کارشناسی نقاشی از دانشگاه هنر اصفهان است. بدن، خانه، و روابط انسانی، عناصر محوری جهان تصویری او هستند. تجربهی زیسته مظاهری بهعنوان یک زن و یک مادر، با همهی تناقضات، تردیدها، دلبستگیها و گسستها، در بیشتر کارهایش حضور دارد. اغلب اوقات از جزئیات روزمره و اشیای معمولی شروع کرده، اما لایههای زیرین تصویر، بار ذهنی و عاطفی زندگی را با خودشان حمل میکنند. در خلال این روابط انسانی، خیلی از معانی جابجا میشوند، و چیزها کمکم مفهومِ آشنای خود را از دست میدهند. همین لحظات گُنگ و لغزان است که برای او جذابتر از روایتهای سرراست است. نقاشی، مجسمهسازی و گاهی انیمیشن استاپموشن، رسانههایی هستند که به مظاهری امکان میدهند این وضعیتهای در حال لغزش را ثبت و پیگیری کند.
گفتگو با مولود مظاهری در قالب پروژه «هفت پرسش از آرتیست» توسط آرت ریسرچر در تاریخ مردادماه ۱۴۰۴ انجام شد.
رامین سعیدیان: مفاهیم مورد علاقه شما در مجموعههای مختلفی که خالق آن بودید شامل چه مواردی هستند؟ چه عناصری در کار خلقشده شما نمایانتر است؟
مولود مظاهری: در اغلب مجموعههای من، دغدغههای وجودی انسان معاصر و پیچیدگیهای زیستن در دنیای امروز نقشی محوری دارند. آثارم نوعی مکاشفه شخصی در مسیر شناخت خود هستند. آنچه در نقاشیهایم بیشتر نمایان میشود، بروز عواطف و احساسات انسانی است که گاه بهشکل اغراقشده در بدن انسان نمود پیدا میکنند. برای من، تن انسان یا حتی عضوی از آن، گاهی بهتنهایی حامل معنا و یک تصویر کامل است که در جایی از اثر ظاهر میشود و بار احساسی یا مفهومی خاصی را منتقل میکند.
سعیدیان: از چه ابزارها، تکنیکها یا فرآیندهایی برای خلق اثر هنری استفاده میکنید؟
مظاهری: در حال حاضر تمرکز من بیشتر بر نقاشی با تکنیک اکریلیک روی بوم است. ویژگیهای این ماده برای ایجاد بافت و سطحهای چندلایه، امکانات بیانگری مناسبی در اختیارم قرار میدهد. علاوه بر این، از مدادرنگ، عکس، ترکیببندیهای تجربی و گاه ساخت حجمهای کوچک نیز در مسیر خلق اثر استفاده میکنم. این ابزارها به من کمک میکنند تا از سطح صرفِ بازنمایی عبور کرده و به لایههای حسی و مفهومی نزدیکتر شوم.
سعیدیان: چه مضامینی در آثار شما الهامبخش بودهاند؟ آیا اثر شما یک تجربهی زیستی شخصی را بیان میکند؟ چه حسی را سعی کردید در اثر هنری خود به مخاطب انتقال دهید؟
مظاهری: بخش مهمی از مضامین آثار من از تجربه شخصی مادرشدن و مواجههی عاطفی و روانی با فرزندانم نشأت گرفتهاند. این تجربه، نقطه عطفی در زندگی من بود و باعث شد با نگاهی متفاوت به خویشتن و جهان اطراف بنگرم. زیستن میان عشق، اضطراب، وظیفه و پرسشگریِ بیوقفه، زیربنای روایتهای بصری من را شکل داده است. لحظات ساده زندگی روزمره، با بار احساسی و فلسفیشان، به منبع الهام بدل شدهاند. اگرچه قصد ندارم حس مشخصی را به مخاطب تحمیل کنم، اما همواره واکنشهایی همراه با همذاتپنداری عمیق از مخاطبان دریافت کردهام.
سعیدیان: اهداف متعالی شما به عنوان یک هنرمند چیست؟ این آثار تا چه اندازه به شما کمک میکنند تا به اهداف والای خود برسید؟
مظاهری: برای من، هنر ابزاریست برای شناخت، تداوم زیستن، و یافتن صدا و معنا در جهانی آشفته و پرتلاطم. نقاشی فرصتی برای درنگ و تفکر عمیق فراهم میکند—مجالی برای بازتعریف خود و گفتگو با ناخودآگاه. در فرآیند خلق اثر، هر لحظه پیشبینیناپذیر و هر تغییر ناگهانی، جرقهایست برای کشف دوبارهی مسیر.
سعیدیان: اولین تجربه تصویری از هنر در حافظه شما چگونه و در چه زمانی ثبت شده است؟
مظاهری: یکی از اولین خاطرات تصویری من از مواجهه با یک اثر هنری به نقاشی ویترای از مینیاتورهای ایرانی بازمیگردد که داییام بر پنجره و دیوار خانه مادربزرگم اجرا کرده بود. عبور نور از شیشهها، درخشش رنگها، و فرمهای نمادین، ساعاتی مرا مجذوب خود میکردند. آن تصویر در دوران نوجوانی در ذهنم ثبت شد و تا امروز در حافظه بصریام زنده مانده است.
سعیدیان: به نظر شما آیا فرم و محتوا لازم و ملزوم یکدیگرند؟
مظاهری: در تجربه من به عنوان نقاش، فرم و محتوا دو عنصر تفکیکناپذیرند. فرم مناسب میتواند محتوایی عمیقتر را عینیت ببخشد و محتوا نیز مسیر شکلگیری فرم را جهت میدهد. در آثارم این دو در هم تنیدهاند و یکی بدون دیگری بیمعنا خواهد بود.
سعیدیان: محیط چه تأثیری در خلق آثار شما دارد؟
مظاهری: محیط زندگی من، چه به لحاظ فیزیکی و چه روانی، تأثیر مستقیمی بر آثارم دارد. نور، صدا، سکوت، رنگ و حتی روابط و فضای خانوادگی، ناخودآگاه در کارهایم نمود مییابند. این اثرپذیری دوسویه، نوعی دیالوگ پیوسته بین من و محیط اطرافم است که بر فرم و مضمون اثر نقش میگذارد.




