ویدئوآرت، بهعنوان یکی از جریانهای مهم هنر معاصر، مرزهای بازنمایی را گسسته و به سمت تجربههای مستقیم و غیربازنمایانه حرکت کرده است. ویدئوآرت بهعنوان یک رسانهی تجربی، معنا را در فرایند تعامل مخاطب با اثر ایجاد میکند. این ویژگی ویدئوآرت را به بستری ایدهآل برای بررسی از منظر پراگماتیسم تبدیل میکند؛ رویکردی که تأکید دارد معنا نه در ذات یک پدیده، بلکه در اثرات و کارکردهای عملی آن شکل میگیرد.
پراگماتیسم، در اندیشههای چارلز ساندرس پیرس، ویلیام جیمز و جان دیوئی، بر اهمیت تجربه، کنش و فرایند به جای حقیقتهای ثابت تأکید دارد. در پروژه پژوهشی ویدئو به مثابه تجربه، رامین سعیدیان پژوهشگر هنر و کیوریتور، ویدئوآرت را نه به عنوان یک رسانهی بازنماییکننده، بلکه بهعنوان یک تجربهی زنده و پویا تحلیل کرده که معنا را از طریق تعامل با بیننده میسازد.
سعیدیان معتقد است ویدئوآرت از منظر نظریات ساختارگرایانهی تصویر تا تحلیلهای پساساختارگرایانهی رسانه تاکنون مورد بررسی قرار گرفته است. اما این پژوهش با طرح این پرسشهای اساسی پیش میرود:که چگونه ویدئوآرت میتواند از منظر پراگماتیسم به عنوان یک تجربهی زنده در نظر گرفته شود؟ چگونه معنا در ویدئوآرت نه از طریق بازنمایی، بلکه از طریق کنش، ادراک و تجربهی بیننده شکل میگیرد؟ و چه ویژگیهایی در ویدئوآرت باعث میشوند که تجربهی مخاطب به جای تماشای صرف، به یک فرایند فعال تبدیل شود؟
پروژه پژوهشی «ویدئو به مثابه تجربه» بر آن است تا نشان دهد که ویدئوآرت، با ساختار غیرروایی و باز خود، بستری برای شکلگیری تجربهی پراگماتیستی است که در آن معنا در تعامل پویا میان اثر و مخاطب ساخته میشود. ویدئوآرت، در دهههای اخیر تحولات گستردهای را تجربه کرده است. از آثار نام جون پایک و بروس نومان تا ویدئوچیدمانهای تجربی و تعاملی امروزی، این رسانه همواره در حال دگرگونی بوده است. با این حال، بسیاری از تحلیلهای نظری موجود، ویدئوآرت را همچنان از منظر نشانهشناسی یا نظریههای رسانه بررسی میکنند و کمتر به نحوهی تجربهی مخاطب و فرایند شکلگیری معنا در بستر تعامل پرداختهاند.
پژوهش سعیدیان با ارائهی یک چارچوب پراگماتیستی، میتواند رویکرد جدیدی برای تحلیل و تولید ویدئوآرت پیشنهاد کند که بر کنش، تجربهی زیسته و پویایی معنا در لحظهی مواجههی مخاطب تمرکز دارد. این بینش نه تنها در مطالعات رسانه و هنر معاصر اهمیت دارد، بلکه میتواند برای هنرمندان، طراحان ویدئویی و پژوهشگران فلسفهی هنر نیز کاربرد داشته باشد.
سعیدیان چارچوب نظری این پژوهش را بر پایه نظریات پراگماتیسم پیرس: معنا از طریق پیامدهای عملی تجربه مشخص میشود و تجربهگرایی دیوئی: اثر هنری باید تجربهای فعال و معنادار ایجاد کند که بر ادراک و زندگی فرد تأثیر بگذارد و حقیقت و تجربهی ویلیام جیمز: معنا در هنر، همچون در زندگی، در فرآیند تعامل و تجربهی مستقیم ساخته میشود؛ پی ریزی کرده است.
برای آزمون نظریه های ارائه شده با مشارکت تعدادی از ویديوآرتیست هایی که روند فعالیت آنها توسط کیوریتور در طی سال های گذشته مورد مطالعه قرار گرفته بود، ویدئوآرت های تجربی تولید و در نمایشگاه گروهی «ویدئو به مثابه تجربه» با کیوریتوری رامین سعیدیان، از ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ در فضای یک/سوم گالری اِو تهران به نمایش درآمد.
در راستای مفاهیم بیان شده این پروژه از آرتریسرچر با حمایت رسانه هنرگردی در ۴ تجربه هر ۲ هفته با ۲ ویدئوی متفاوت از آرتیست های منتخب برگزار شد.

در تجربه اول که از ۱۲ اردیبهشت تا ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ ادامه داشت، ویدئوآرتی از رئوفه رستمی با عنوان «کری ایتیو کامنز» و دو ویدئو از آنیتا هاشمیمقدم با عنوان «پژواک» و «گفتگو» نمایش داده شد.
روانی( آلفرد هیچکاک، ۱۹۶۰) و بازسازی آن (گاس ون سنت، ۱۹۹۸)، بازی های خنده دار(میشائیل هانکه، ۱۹۹۷) و بازسازی آن (هانکه، ۲۰۰۷) هر یک در فاصله ای زمانی از اثر اولیه قرار گرفته اند، بازتولید شده اند و در عین حال، خود را به عنوان یک نسخه مجزا معرفی کرده اند.
ویدئوی«کری ایتیو کامنز» رستمی بخشی از یک اینستالیشن بزرگتر با محوریت فیلم های ریمیک است؛ مجموعه ای که در هر یک از چیدمان هایش، باز تولید های سینمایی را در مواجه های تازه و همزمان قرار می دهد و به این ترتیب، فیلم ها در یک همزمانی بصری در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. زمان بازتولیدشده از میان می رود و فیلم ها در اکنونی مشترک در فرآیند یک گفت وگو قرار می گیرند؛ اکنونی که در آن، مخاطب با آیینه ای مواجه است که همزمان هست و نیست و این مواجهه، تجربه ای است برای پرسیدن دوباره از نسبت تصویر، زمان و بازنمایی.
ویدئوی «پژواک» از آنیتا هاشمی مقدم تلاشی است برای نشنیدن خبر و هر حرفی که نمی خواهی بشنوی و از آن فرار می کنید. پژواک در فرهنگ لغت به این معناست: ۱- صدا یا انعکاس صدای بازگشتی که از یک سطح یا دیوار به عقب برگشت می کند. ۲- صدای بلند شده از چیزی که بازتاب پیدا می کند. ۳- پژواک در معنای غیر مستقیم، به معنای تاثیر یا بازتاب یک سخن یا عمل نیز به کار می رود.
«گفتگو» عنوان ویديوآرت دیگری است از هاشمی مقدم که در تلاش برای بیان احساسات، نظرات و حتی حرف هایی است که انسان می خواهد بیان کند حتی با خودش ولی نمی تواند. ممکن است این مانع بیرونی باشد یا درونی. گفتگو در فرهنگ لغت دهخدا معانی مختلفی دارد: ۱- سخن گفتن دو یا چند نفر با یکدیگر؛ مکالمه، بحث. ۲- مباحثه و مذاکره درباره یک موضوع خاص. ۳- نزاع و کشمکش لفظی؛ بحث، مناقشه. ۴- تبادل اندیشه ها و نظرات بین افراد.


در تجربه دوم که از ۲۶ اردیبهشت تا ۸ خرداد برپا شد، ویدئوآرت «نوار نقاله» از امین پروین و همچنین ویدئوآرت مشترکی از مروارید قاسمی و گلاره گودرزی با عنوان «کشیده بودیم، کشیده بودید، کشیده بودند» نمایش داده شد.
ویدئو امین پروین مسیری خطی را دنبال میکند: از تل خاک تا دیواری از آجر. دوربین با نگاهی پیوسته و بدون مداخله، در دل سازوکار صنعتی حرکت میکند و دگرگونی ماده را ثبت میکند؛ نه به عنوان یک واقعهی دراماتیک، بلکه به مثابه فرایندی آرام، یکنواخت و کنترل شده.
»نوار نقاله « تماشاگر را وارد زمانمندی خاص تولید صنعتی میکند؛ این تکرار، نه فقط بازنمایی یک روند تولید، بلکه نوعی مراقبه است در باب ماده، زمان، و تجربهی دیدن. هر بار عبور از این مسیر، فرصتیست برای مشاهدهی جزئیاتی تازه؛ برای تجربهای دگرگونشده از همان فرایند. در دل این تکرار، لحظهای ایستا وجود ندارد؛ حتی سکونِ دیوار نیز امتدادیست از حرکت.
ویدئوی قاسمی و گودرزی می خواهد نشان دهد که در طول تاریخ انسان با ساخت ابزار بر زمین و طبیعت چیره شده است و باعث تخریب طبیعت شده و از این سلطه و قدرت لذت برده است. فعالیت های انسان بر روی زمین باعث جدایی او از محیط پیرامونش شده تا جاییکه حتی بدنهایشان با تولیداتشان بیگانه شده است. انسان سرگردانی که به دنبال ارضای میل خود است مانند آونگی میان رنج و لذت، بین زندگی و مرگ حرکت میکند. این حرکت آونگوار ناگزیر تکرار می شود. زیرا توقف مساوی است با پایان آدمی، گویا هر آن چه ساخته در محیط زیست رو به ویرانی میرود.


در تجربه سوم از ۹ خرداد تا ۱۲ تیر ویدئوآرت «ویومد» با ویژوال راضیه کوشکی و موسیقی وحید قادری، در کنار ویدئوآرت «روزی در ژانویه… یا شاید ژوئن» از نبراس هویزاوی نمایش داده شد.
VueMod یک مجموعهی صوتی-تصویری است از راضیه کوشکی و وحید قادری که به کاوش در صداها و تصاویر زایشی میپردازد؛ تلفیقی از جنبههای خودآگاه و ناخودآگاه وجود انسان.
VueMod یک تجربهی سمعی-بصری غوطهورکننده است که مناظر صوتی زایشی را با تصاویر واکنشی در هم میآمیزد. جریان صدای تجربی، همچون رودی غیرقابلپیشبینی، جاریست و آشفتگی و شدت احساسات را بازتاب میدهد. این پروژه مخاطب را به لحظهای از پیوند دعوت میکند؛ جایی که مرزها محو میشوند و ادراک، در تعلیق قرار میگیرد. الگوهای سیال نور و صدا در هم تنیده میشوند و ریتم صمیمیت، وسواس و رهایی را بازتاب میکنند.
روزی در ژانویه… یا شاید ژوئن هویزاوی ناخودکا ممد، در حالی که پارچهها را قاچاق میکرد، آوازهایش را میخواند و جایی در همان حوالی ژوئن، من از دل تار و پودهایی به دنیا آمدم که با دستگاه بافندگی بافته شده بودند .اگر این ویدیو نتواند اطلاعات دقیقی دربارهی قاچاق از طریق قایق در ایران ارائه دهد، پس به هدف خود رسیده است.ابهامی که در آن نهفته است، بازتابیست از پیچیدگی این موضوع مسئلهای که بهسادگی نمیتوان دربارهاش حرف زد .واقعیت، همچون غباری در باد، از مقابل چشمان ناپدید میشود و از میان دستان میگذرد دستانی که حالا، قصهای استعاری از قاچاق را برایتان بازگو میکنند.
اما چطور میشود از قاچاق گفت؟ و از اقتصادی که در دل تحریمهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، سالهاست به پیش میخزد؟
نه راهی یگانه برای روایت آن هست، و نه پاسخی قطعی .بلکه صحنهایست پر از ابهام بستری ذهنی که هر بینندهای بر آن، تعبیر خود را نقش میزند .این ویدیو در پی اثبات چیزی نیست .نه موضع میگیرد، نه نتیجه میسازد.قطعهایست باریک از شعری در حرکت
روایتی که بدون درآمیختن با زمان و مکان، آنگونه که در خواب جاریست، نمیتوانست پا بگیرد.


و در نهایت در تجربه چهارم از ۱۳ تا ۲۶ تیر ویدئوآرتی از آوازه الماسی با عنوان «ادامه ی دست» و ویدئویی مشترک از یاسمن زینتی و مهرک تهرانی با عنوان «سیب؛ مطالعه ای برای تهدید» نمایش داده شد.
ویدئوی «ادامه ی دست» الماسی بر فرآیند شکلدادن متمرکز است؛ لمس، فشار و خراشیدن، نقاط شروعاند. گِل بهعنوان مادهای شکلپذیر، امکان تغییر مداوم را فراهم میکند. ابزار، امتداد دست است، اما خود دست آغازگر کنش است. شکلها ساخته میشوند، از بین میروند و چیزی میان این دو حالت باقی میماند.
تجربه از دل عمل بیرون میآید. معنا نه در تصویر نهایی، بلکه در خودِ روند کار است؛ در لحظههایی که تصمیم گرفته میشود، فشار وارد میشود، یا تغییری ایجاد میگردد.
در ویدئوی زینتی و تهرانی این سوالات پرسیده می شود که خطر چگونه به نظر می رسد وقتی هیچ چیز خطرناکی در حال وقوع نیست؟ بریدن یک سیب و احساس اینکه انگار اعصاب خودتان را پاره میکنید چه معنایی دارد؟ این مطالعهای در مورد یک تهدید است: بررسی کنش های معمولی تحت فشار فوقالعاده. زندگی در بدنی که همیشه در حالت آمادهباش است چه حسی دارد؟
وقتی دستی یک سیب را میبرد، این عمل روزمره پر از معنا و اهمیت می شود. هر جزئیات تقویت میشود: وزن چاقو، کشیدگی پوست، صدای بریدن تیغه. هوشیاری بیش از حد هر احساسی را تشدید میکند و سیب را به منبعی از اضطراب تبدیل میکند. هر برش مانند یک خطر بالقوه به نظر میرسد و لحظهای از زندگی عادی به یک تهدیدی خاموش تبدیل میشود..


نگاه مخاطبان این پروژه به سوی اثر ویدئویی، نه صرفاً به مثابه تماشاگر، بلکه به مثابه بخشی از خود اثر عمل میکند. آنها در حال خواندن، درنگکردن و درگیرشدن هستند ــ تجربهای که فراتر از دیدن است؛ تجربهای که در آن بدن و ذهن همزمان در وضعیت دریافت، تأمل و سکوت قرار میگیرند. ویدئو، برخلاف تصویر ثابت، زمان را به درون فضا میآورد؛ یک تکه زمان معلق که در فضای نمایش تعلیق میشود و مخاطب را نیز معلق میسازد. در این وضعیت، مخاطب نه صرفاً مصرفکنندهی محتوا، بلکه بازیگر ناگفتهی تجربه است. او ایستاده، ساکن، در حالی که تصویر در برابر او حرکت میکند. اما آنچه در درون او حرکت میکند، شاید عمیقتر باشد: یک حافظه فعال میشود، یک حس شخصی، یا مواجههای با واقعیتی که نمیتوان آن را به زبان آورد.
نگاه مخاطبان، مجموعهای از پاسخهای خاموش است: خیره شدن به تصویر، مکث در برابر صفحه، چرخش سر به سمت درون، رد شدن آرام و بیصدا. در این سکوت تصویری، نوعی گفتوگو جاریست ــ گفتوگویی میان ذهن بیننده و مادهی تصویری. آنها در حال «تماشا کردن» نیستند، بلکه در حال «زیستن» تجربهای هستند که ویدئو به واسطهی زمان و فضا برای آنها فراهم کرده است. میتوان گفت ویدئو در این بستر، به جای آنکه صرفاً شیء هنری باشد، به وضعیت تبدیل میشود؛ وضعیتی که نگاه، بدن، خاطره، و فضا را به یکدیگر گره میزند. نگاه مخاطب در اینجا نه ناظر، که ساکن یک تجربه است.