اگر اهل گالری گردی باشید، آثار سارا اشرفی را پیش از این در گالری نگاه دیده اید. موجوداتی که شبیه انسان هستند اما با ما فرق دارند، خود من شخصا از کودکی با اینکه اختلاف سنی زیادی با پسرهای فامیل نداشتم چند شخصیت مشخص در ذهنم با خانه ای شبیه به معماری خانه مورد علاقه ام پرورانده بودم که همیشه دوست داشتم به همه معرفیشان کنم. البته نگاه من به این دنیای بالای سرم با نگاه سارا اشرفی متفاوت است و موجودات ذهن من خیلی به آدم ها نزدیک تر بودند حتی یکی از آنها دقیقا دختری بود به اسم بهناز که در کودکی من مهربان ترین دختر دنیا بود، اما بهناز بزرگ تر از من بود و هیچ وقت اشتباه نمیکرد و کارهای بد من را گوش زد میکرد.
اما موجودات سارا با ذهن من فاصله زیادی دارند، آثاری که از او به زودی در نمایشگاهی در گالری maison de la treille شهر سیون واقع در سویس بر روی دیوار خواهد رفت بسیار انتزاعی تر هستند و البته رنگ های ویوید و سایه های تاریک و نورهای روشن در خطوط کاراکتر های سارا به شدت قلم دست او را متمایز و از واقعیت به سمت فانتزی برده است. متاسفانه شخصا با خانم سارا اشرافی آشنایی ندارم اما از خبرهایی که در اینترنت کبیر خوانده ام متوجه شدم که آثار در گالری دولتی از دوم تا هشتم تیرماه ١٣٩۵ برگزار خواهد شد و در آن ٢٠ اثر نقاشی روی بوم در ابعاد حداقل ۶٠در ٨٠ و حداکثر ٢١٠ در ١٠٠ سانتیمتر به نمایش در خواهند آمد.
سارا اشرفی متولد ١٣۶٠ در تهران و فارغالتحصیل گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی است. او که عضو انجمن نقاشان ایران نیز هست کار هنری را با تصویر سازی از ١٣ سالگی با مطبوعات و روزنامههای مختلف آغاز کرد، اولین نمایشگاه انفرادی او در ١٨ سالگی در گالری طرح نو برگزار شد و از آن پس به صورت همزمان نقاشی و تصویر سازی میکرد.
سارا اشرافی درباره خود نوشته است
١٩ سالم که بود مدیر هنری روزنامه گنبد کبود شدم (تنها روزنامه نوجوانان ایران) کار در روزنامه گنبد کبود فصل جدیدی را در زندگی من آغاز کرد من داستانهای کوتاه سورئال برای نوجوانان مینوشتم و تصویرسازی میکردم این کار باعث شد ساختار مفهومی کارهای من شکل تازهای به خود بگیرد و خطوط ساده و گرافیکی جای خود را به نقاشیهای جدیتری بدهند، پس باید زمان بیشتری را برای نقاشی کردن سپری میکردم بنابراین از مطبوعات که یک رودخانه خروشان بود به ناچار فاصله گرفتم. نقاشیهای من از روی کاغذ بیشتر روی بوم رفته بودند و ابعاد کارهایم بزرگتر شده بود .
گواش و آبرنگ اولین رنگهای من برای نقاشی کردن بودند ، آنقدر با گواش کلنجار رفته بودم تا مثل رنگ روغن و اکریلیک از آن برای ساخت و ساز استفاده می کردم و حالا که با اکریلیک و رنگ و روغن کار می کنم می فهمم چه کار سختی میکردم …
من نقاشی را تجربی یاد گرفتم و همه چیز را خودم کشف کردم و این دست یافتههایم برایم بسیار با ارزش است . دومین نمایشگاه انفرادی من در گالری نار و در سال ١٣٩٢ برگزار شد. پس از آن در گالری نگاه لواسان سومین نمایشگاه انفرادیام را برگزار کردم .از آن پس در نمایشگاه های گروهی زیادی در خارج از کشور و ایران شرکت کردم ، دیدن مخاطبان مختلف و نظرات و انتقادات مختلفشان برای من جالب و قابل ستایش بود و هست.