هنر معاصر مانند هر مفهومی با کمی جستجو معنای حقیقی خود را به ما نشان می دهد، تا چهارچوب آن را شناخته و به بیراهه نرویم. هنر معاصر به خلق در زمان خاص اشاره دارد؛ که آغاز و پایانش در حال حرکت است. پایانی باز که از اکنون وام می گیرد و آغازی که از مبداء ۱۹۱۰ میلادی چندین سال یکبار به تاریخی نزدیکتر نقل مکان می کند.
شکل گیری موزه هنرهای معاصر تهران نیز با توجه به همین مبنای زمانی در تاریخ هنر بوده و با مراجعه به گفته های بانیان موزه، چیدمان تاریخی خریدهای گنجینه موزه را نیز هدفمند نشان می دهد. بنابراین همه چیز به تعریف زمانی هنر معاصر برمی گردد.
حال برای نخستین نمایشگاه های پس از تعمیرات طولانی موزه هنرهای معاصر تهران، مبحثی انتخاب شده که هیچ سنخیتی با تعریف زمانی هنر معاصر ندارد. الگوهای هندسی نگارگری های قرن ۸ تا ۱۱ هجری قمری، معاصر نیستند و کشف دوباره آنها بر روی ورقه های نگارگری های شاهنامه طهماسبی، جز تازه شدن مبحث معاوضه آن در سال های پیشین در مکانی غریب ثمره دیگری ندارد.
نمایشگاه پرسونای اندی وارهول که در تالارهای زیرین موزه پس از دیدن چندین تالار اختصاص داده شده به الگوهای هندسی رخ می نماید، مکان اشتباه نمایش هندسی «نهان بر عیان» را بیشتر آشکار می کند. با اینکه نگارنده، تالارهای موزه هنرهای معاصر را صرفا محلی برای نمایش دائمی آثار گنجینه و به مانند موزه های هنر در چهار گوشه جهان یک یا دو تالار را برای نمایش های فصلی مناسب می داند ولی همچنان بعد از تعمیرات اساسی!!، موزه یک گالری بزرگ برای نمایش هایی است که با لجبازی خاصی می خواهد هنر ملی غیر مدرن را در مرکزی به نام هنر معاصر به خورد مخاطب دهد.
ریخت و پاش در ارائه اطلاعات، سمی مهلک برای نمایش پژوهشی است که باعث نگاه سرسری و گذرای مخاطب می شود. مخاطب غیر متخصص هنر در تالارهای اولیه موزه، نو بودن مطلب برایش جذاب می نماید ولی در ادامه با حجم زیاد برگه های پرینت و اسکن شده که الگوهای هندسی را در نگارگری ها نمایش می دهد صرفا قدم می زند و هر لحظه منتظر پایان نمایشگاه است.