پروژه پژوهشی خوانش نو قرار است از پروژه های هنری که در زمان گذشته به نمایش درآمده خوانشی نو داشته باشد. این گذشته بازه زمانی ۳ ماه تا ۳۰ سال را شامل می شود. متن زیر در همین راستا حاصل گفتگویی با مهسا الف، چندین ماه پس از نمایش چیدمان جوهر است که در گوشه ای از تهران انجام شده است.
چیدمان “جوهر” اثر مهسا الف به عنوان پروژه ای در قالب فرصت مطالعاتی دانشگاه هنر براونشوایگ آلمان در نوامبر ۲۰۲۱ میلادی (آبان-آذر ۱۴۰۰ خورشیدی) به نمایش درآمده است. در این چیدمان چهار دیوار به ارتفاع حدود ۵/۵ متر فضایی را میسازند که از بیرون به یک مجسمه توخالی بزرگ شباهت دارد. بر روی یکی از این دیوارها رول های کاغذی ۸ متری منقش به جملاتی دستنویس قرار گرفته است. با نگاهی از بیرون نمیتوان از آنچه در داخل این چهار دیواری مربع شکل می گذرد خبردار شد؛ بنابراین با گردشی به دور دیوارهای بلند یک ورودی باریک نمایان میشود که وقتی داخل فضا می شویم ، با استندی فلزی به ارتفاع قد یک انسان که با تعدادی اشکدان شیشه ای پر از جوهر مهر و موم شده به سان یک درخت پُر بار از میوه مواجه خواهیم شد.
متن بیانیه جوهر با این جمله آغاز می شود که کلمه ی جوهر در فارسی معناهای متعدی دارد: مرکب، ذات، گوهر، مغز و اصل. ایده جوهر در مدت زمان هجرت مطالعاتی مهسا الف به فرنگ شکل گرفته است. مسیر همیشگی خلق برای او در ابتدا با یک جمله شروع میشود. کلماتی بر روی کاغذ به خط میشوند و سالها همان گوشه جا خوش میکنند تا راه خود را پیدا کنند که شکلی فیزیکی به خود بگیرند. حاصل این دگرگونی آن چیزی است که به نقل از آرتیست بتوان به داخل آن رفت. جوهر برای الف نتیجه آن روزی است در ۸ سال پیش که جایی نوشته بود: «آینده تنها بخشی از گذشته است، که به فراموشی سپرده شده است».
خلق اثر هنری برای آرتیست جوهر شبیه این است که دست مخاطب را بگیرد و به چیزی اشاره کند و به او بگوید: فکر نمی کنم تا به حال آن را دیده باشی. مهسا الف در واقع به هیچ سوالی جواب نمیدهد و هیچ چیزی نمیپرسد. او از درست و غلط بودن نمیگوید، بلکه مخاطب را در میانه معرکه ای پرتاب می کند و تنها میخواهد یک وضعیت را بسازد. آرتیست بودن برای الف یک روش زندگی است. مرزهای خود را هر روزه می شکند تا حال خود را همواره خوب کند. او هنر را برای خود یک مجبوریت میداند و برای تغذیه روح محتاج به کار ساختن است. کار او آنقدر در لایه های عمیق خود شخصی می شود که از به شدت فردی بودن ناگهان به جمعی بودن می رسد. آنجاست که به عقیده وی، مهسا بودن دیگر مهم نیست، بلکه انسان بودن مهم است.
دغدغه الف زیبا دیده شدن آنچه میسازد نیست. برای او خدمت به زیباییشناسی عمومی مد روز یک اولویت نیست.در ذهن او چیزی که از یک تبدیل یا تغییر باقی می ماند و چگونگی این عوض شدن از دید مخاطب مهم است. در مسیر خلق مهسا الف فیزیک و رفتار متریال در خدمت مفهوم و روایت است. او خود را وارد نزاع بی سرانجام با فضا نمیکند. در مقابل مشتاقانه پای ثابت ماراتن پایاپای تاثیرگذاری فضا و تاثیرپذیری از آن است.
ساخت چیدمان برای الف یک شغل نیست بلکه یک روش فکر کردن است؛ در واقع یک روش بودن است. مسیر ساخت یک چیدمان و تجربه بودن در آن چیدمان خلق شده برای او تداعی کننده پریدن درون یک استخر است. به عقیده او مناسبات دیگری از نظر محیطی در این اتمسفر جدید حاکم می شود. در استخر چون آب حاکم است همه چیز شکل دیگری دارد. به ظاهر میبینی و میشنوی ولی به شکلی متفاوت فعل شنیدن و دیدن را صرف میکنی. مهسا الف مترجم احساسات خودش است. برای او چیدن مهم است. معتقد است اگر فیلم هم بسازد حتما نوعی چیدمان اتفاق خواهد افتاد. او در مسیر خلق، یک پازل را برنامه ریزی می کند و می چیند. ساخت یک چیدمان از نوع مهسا الف معمولا یک تا دو سال زمان می برد. او برخلاف کلیشه معمول خود را بچه کارش می داند، نه اینکه کارهایش بچه های او باشند. الف بستر نمایش چیدمان را آن طور که مرسوم موزه ها و گالری ها است نمی داند. یکی از والدهایش، چیدمان «ظرف از جنس مظروف» که پاییز ۱۳۹۸ نمایش داده شد را همیشه در مکانی مانند فلات مرکزی ایران تصور می کند؛ ولی به دلیل عدم زیرساخت لازم ارائه، نمایش آن نمی شود که نمی شود.
مخاطب در جوهر به صورت عمدی میتواند انتخاب کند که از بیرون یا درون با توجه به امکانات فضا با کار آشنا شود. خالق جوهر به صورت ناخودآگاه همیشه تمایل داشته تا کارش از دو زاویه دیده شود و افراد به داخل کار او وارد شوند. الف به این موضوع فکر کرده که مخاطب وقتی وارد فضا شده و با استند فلزی بایگانی اشکدان ها روبرو میشود از اینکه این بطری ها چه میتوانند باشند و چرا مهر و موم شدهاند و داخل آنها چیست پرسشگری کند. آشنایی زدایی برای الف صورت یک مسئله است و به اعتقاد او جواب به آن یکی از سخت ترین چالش های انسانی است. هر پدیده یا کلمه ای در طی سال ها بار معنایی خاص خود را پیدا می کند و حال در فرآیند آشنایی زدایی باید آن معنا را زدود و حال می توان آنرا بازشناساندش. این چالشی دوست داشتنی برای الف است که همیشه خود و آنچه می سازد را وارد آن می کند.
از منظر الف اشکدان در سال های اخیر به شئ ای سانتی مانتال تقلیل داده شده که در عتیقه فروشی ها به فروش می رود . داستانی منتسب به دوره قاجار به آن سنجاق شده به این مضمون که پادشاهی به قصد جنگ سفر کرده و همسرش اشک های از سر دوری را در اشکدان هایی جمع آوری می کند. الف انتخاب کرده قصه نسل اول اشکدان ها را باور کند. قصه ای که از اشک نزدیکان یک متوفی، جمع شده در اشکدان هایی درون مقبره حکایت دارد. در این روایت هر چه اشک بیشتری در اشکدان ها ی مقبره ریخته شود ،زمان تبخیر شدن آنها نیز بیشتر طول خواهد کشید و در نتیجه مراسم عزاداری نیز به درازا خواهد کشید.
۲۸ اشکدان چیدمان جوهر پس از ۲۸ شبانهروز که نوشتن مکرر جمله «آینده تنها بخشی از گذشته است که به فراموشی سپرده شده است» بر روی رول های کاغذی توسط آرتیست به اتمام رسید، پر شدهاند. الف در طی سالهای متمادی به شستن کلمات فکر کرده و اینکه جوهر را از چه چیزی میتواند پس بگیرد، در ذهن او سوالی تکرار شونده بوده است. او ترجیح داده است جوهر را از کلماتی پس بگیرد که خود آنها به واقعیتی که در حال از بین رفتن است اشاره دارند. در نتیجه جوهری که از کاغذ استخراج کرده کمرنگتر از جوهر اولیهای است که برای نوشتن استفاده کرده بود. متنی که روی کاغذ است به ظاهر شسته و بی رنگ و روح شده ولی همچنان خوانا است.
الف معتقد است فراموشی انسان ها سلاحی است برای زدودن غم تا آنها کمتر رنج ببرند. در دنیای او آن اشک ها(جوهر) که در اشکدان ها جمع شده اند هیچوقت خشک نمی شوند. جوهر بازیافته از کلمات آرتیست برای اینکه بتوان با آن کلمه ای دیگر نوشت، گویی استعاره ای است از فرصت دوباره ای که او به جوهرِ کلمات پیشینش می دهد تا شانس بدل شدن به کلماتی دیگر را بازیابند ( اینطور به نظر می رسد که در این چرخه چیزی از میان نمی رود و در این روند فراموشی و باز یافتن مداوم مفاهیم در کلماتی دیگر، صرفا از چیزی به چیزی دیگر بدل می شوند). به همین دلیل وقتی جوهر ها بازیافت شد و پخته شد و درون اشکدان ها قرار گرفتند، مهر و موم شده اند تا تبخیر نشوند. فعل مهر و موم کردن در کارهای قبلی الف نیز تکرار شده است؛ مانند به میخ کشیدن کتاب ها در چیدمان «کتابخانه الف» که هیچ روزنه ای حتی برای فهمیدن عنوان کتاب باقی نگذاشته بود.
در آثار الف عنوان نقش مهمی دارد. جوهر در زبان فارسی در کنار اینکه معنای مرکب می دهد به معنی ذات و گوهر نیز هست. در حالیکه در زبان های همسایگان خاورمیانه ای مانند عربی و ترکی کلمه جوهر بر مبنای جواهر صرفا به گوهر اشاره دارد. برای او همه چیز از زبان و ادبیات نشات می گیرد. کلمه در کارهای او متریالی مهم و حذف ناشدنی است. برای الف کلمه همیشه هست؛ گاهی نمک می شود و گاهی گوگرد یا حتی هسته خرما، زمانی نان و زمانی دیگر ظرف می شود. الف تنهایی خود را با خواندن ادبیات از بین می برد. آن روایتی که یک متن می گوید الف یک خوانش دیگر از آن روایت درون خود دارد. در راستای همین شیفتگی ادبیات است که آرتیست جوهر، متن استیتمنت را در مقام متریال می نویسد و آنرا سنجاق شده به کار نمی بیند.
در حین خلق چیدمان ،الف به دنبال ماهیت وجودی خویش است. از خود می پرسد که چه هست و ذهنش چگونه کار می کند و در مواجهه با دنیای بیرون چه اتفاقی می افتد و آن دنیای بیرون چقدر به او و او چقدر به آن شکل می دهد. در این راستا ممکن است یک روز صبح از خواب بیدار شود و شيء ای را در گوشه خانه ببیند که پنج سال گذشته را آنجا بوده ولی انگار تازه برای اولین بار دیده است؛ برای آن تعریفی دیگر می نویسد. کلمه جوهر هشت سال پیش از چیدمان، در گوشه دفتر آرتیست صبر کرده بوده تا به شکلی دیگر به چشم بیاید و ساخته شود.
مهسا الف مایل است چیدمان جوهر را در ایران نیز نمایش دهد چون حقیقت وجودی آنرا برای این اقلیم می داند. معتقد است بن سای در هر خانه ای زیباست ولی در اقلیم شرق دور قطعا بن سای تر خواهد بود.