اصولاً اجرای زنده ی هر هنری، از تئاتر و موسیقی گرفته تا پرفورمنس آرت، …، انرژیِ دیگری دارد؛ انرژی ای که به واسطه ی حضور ایجاد می شود. از حضور مستقیم نوازندگان و نحوه ی ارتباط با سازشان گرفته تا هنر پیشه یا خواننده ای که با تک تک اجزای بدنش قطعه ای را اجرا کرده و وجود شنوندگانی که به شور و شوق می آیند. همین تعامل دوطرفه به آن بعدی انسانی تر می دهد، حس وجود داشتن، دیدن و دیده شدن، که از نیازهای اولیه ی انسان هاست.
چند سالی است که برگزاری کنسرت های موسیقی در ایران از رونق بیشتری برخوردار بوده که به فال نیک می گیریم. وجود سبک های مختلف که سلیقه ی طیف وسیع تری از افراد جامعه را در بر می گیرد، باعث شده تا تعداد کسانی که برای شرکت در چنین رویدادهایی برنامه ریزی می کنند، بیشتر و بیشتر شود؛ و البته تجربه ی حضور در این کنسرت ها به دلایل بی شمار، معمولاً تجربه ای خوب همراه با تعداد بی شمار تجربه ی بد است! این جاست که یک سوال آزار دهنده ذهن را مشغول می کند، چرا؟ چرا باید اجرای موسیقی که در ذاتش شور و شعف نهفته است، تبدیل به تاسف و کاش و یا حتا خاطرات بد بشود؟
به عنوان مخاطب چنین برنامه هایی، انتظاراتی شکل می گیرد که عموماً پاسخی در خور نمی یابند. متاسفانه انگار عادت کردیم به حداقل ها راضی باشیم، همین که اجرای زنده موسیقی برگزار شود، خوشحال باشیم و دیگر به چگونگی آن نیاندیشیم. پیش تر از بعد انسانی این تعامل دوطرفه صحبت شد، که در این میانه اثری از آن نمی بینیم. نوعی احترام به شعور و حضور مخاطب، که گاه جایش بدجور خالی است. نسبت به استانداردهای جهانی، عمر زیادی از برگزاری کنسرت موسیقی در ایران به شکل و شمایل فعلی آن نمی گذرد و تجربیات اندکی در زمینه ی اجرای آن وجود دارد، بنابراین برخی کمی و کاستی ها نیز تا حدی قابل قبول است. از حق نیز نباید گذشت که تلاش هایی برای بهبود اجرای برنامه ها شده که همچنان جای کار دارد. اما در صورتی که گردانندگان رویدادها از نیازها و تقاضاهای مخاطبین خود آگاه نباشند، یکی از چرخ های گردنده ی برنامه لنگ خواهد بود. این جا نقش مخاطبین به عنوان یکی از وزنه های اصلی، پررنگ شده، چرا که بدون آن ها اصولا برنامه ی زنده مفهومی پیدا نمی کند.
با توجه به این که هر رسانه ای، زیر ساخت های خود را لازم دارد، عدم وجودشان بی شک مشکل ساز می شود. این زیر ساخت ها گستره ی وسیعی را شامل می شود که در بر گیرنده ی مسائل هنری، فنی، تکنولوژیکی، اقتصادی، ساختاری، اجرایی، … و البته فرهنگی بوده که مورد اخیر شاید به نحوی بر تمامی مسائل دیگر اثر می گذارد. کنسرت های موسیقی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. گاهی مسئله از همان ابتدای ماجرا، یعنی محل برگزاری ایجاد می شود. سالن هایی انتخاب می شوند که نه به لحاظ فنی برای اجرای موسیقی طراحی شده اند، و نه به لحاظ زیبایی شناسی اصولاً با روح لطیف موسیقی سنخیتی دارند. که البته شاید دست اندرکاران برگزاری کنسرت ها در انتخاب سالن مناسب، دست شان خیلی هم باز نباشد.
از هنرمندانی که در برنامه ی خود، هنری ارزشمند را به نمایش می گذارند انتظار می رود که با همان دیده ی ریز بین مخصوص به خود، به مسائل اجرایی نیز دقت کرده و در این زمینه هم وسواس هنرمندانه ی خود را به کار گیرند. مشخصاً منظور این نیست که مثلاً خواننده ای خود طراحی صحنه، لباس، نورپردازی، صدا و غیره را انجام دهد، بلکه مسئله وجود یک حساسیت در دیدن این امور و سپردن کار به کاردان است. چراکه مشکل از آن جا آغاز می شود که این امور یا اصولاً دیده نشده و یا به عنوان بخش غیر ضروری و لوکس به آن نگاه می شود. در صورتی که کسی که در جایگاه مخاطب قرار گرفته کلیت یک مجموعه را در نظر می گیرد. گاه باید حتا فراتر رفته و یادآور شد که هنرمندان گرامی، وظیفه ای در برابر ارتقاء سطح هنری و فرهنگی جامعه و همچنین بالا بردن سلیقه ی عمومی نیز دارند که تعاملاتی این چنین، بستری مناسب برای این منظور هستند. ارتباط برقرار کردن با تماشاگران برنامه، نشان دادن حساسیت در برابر مسائل جاری، شکستن دیوار جدا کننده ی هنرمند و مردم، همه و همه از مشخصه هایی است که می تواند یک برنامه ی خوب را به سطحی بهتر برساند.
با زدن یک سوزن به خود و یک جوالدوز به دیگری، مخاطبین محترم نیز مسائلی را باید رعایت کنند که گاه بسیار در حد آداب اولیه است. رعایت محدوده ی زمانی یک برنامه و به حساب آوردن مشکلاتی چون ترافیک همیشگی، پیدا کردن جای پارک اتومبیل، استقرار در صندلی و غیره جزو ابتدایی ترین و شاید اصلی ترین وظیفه ی مخاطب است که به طرز وسیع و چشمگیری نقض می شود. رعایت نکردن سکوت و حق دیگر مخاطبان در لذت بردن از فضا نیز خود حکایتی دیگر است.
یک سرِ تمامی مسائل اجتماعی در مشکلات فرهنگی آن جامعه است که زیربنای نگرش، نحوه ی تفکر، عملکرد و بازخوردهایش خواهد بود. در صورتی که بدانیم و اعتقاد قلبی داشته باشیم تعاملاتمان با انسانها است، که در هر جایگاهی که قرار گیرند از شان و منزلت برخوردارند، که شعور داشته و حق دارند، مطمئناً نوع نگاه و برخوردمان تغییر خواهد کرد.