وقتی به طبیعت نگاه میکنیم، شاید جز هندسه در آن کشف نکنیم. کافی است قدری از آن فاصله بگیریم یا حتی بیشتر به آن نزدیک شویم و یکبار دیگر به آنچه پیش رویمان است نگاه کنیم. ابرها، کوهستان، تارعنکبوت، رگهای خونی، سطح ماه و …؛ چه چیزی باعث شده چیزی را که می بینیم ساخته شود؟ راز طبیعت چیست؟
هندسه خلقت
به ساعت دیجیتال ماشین نگاهی انداختم، ۵:۴۰ عصر را نشان می داد، بالاخره ماشین را میان ازدحام جمعیت و ماشینهای دیگر توانستم پارک کنم. خیابان به سمت بالا شیب تندی داشت، آرام آرام از آن بالا رفتم و به آقای نگهبان ساختمان سلام کردم، شخصی بهخاطر این کارم متعجب از کنارم رد شد. وارد سالن گالری ایوان شدم، محمدعلی فاموری و رامین سعیدیان، کیوریتورهای نمایشگاه مشغول عکس گرفتن با چند نفر از بازدیدکنندگان بودند. ویدیو آرتی در حال پخش در پشت سرشان توجهم را جلب کرد. «الگوی درختان شماره یک» اثر پیر آژاون. تصویر سیاه و سفیدی که تحولات و انشعاب شاخههای درختان را با الگوی فرکتالیشان بههمراه یک صدای ترکیبی الکترونیکی سینت سایزر مدرولار موگ نمایش میداد.
فرکتال که موضوع اصلی نمایش هندسه خلقت:تحلیل ساختارهای ضد ریتمیک است، سبب آن شده که ۴۴ هنرمند ایرانی و خارجی در مورخ ۶ مهر ۱۴۰۳ با ارائهی آثار ویدیویی خود در گالری ایوان توسط پلتفرم۱۰۱ ما را با دنیای فرمهای فرکتالی به شکلی که خود آنها را درک کردند آشنا کنند. به گفتهی بنوا مندلبرات، ریاضیدان لهستانی و پایهگذار هندسهی بدون اندازه، بسیاری از فرمها در طبیعت میتوانند به زبان ریاضی بهعنوان فرکتالها تعریف شوند. او معتقد بود که میتوان فرم فرکتالی را با انتخاب یک شکل صاف و بعد شکستن آن به قطعات بهصورت تناوبی، خلق کرد. در واقع فرکتالها شکلهایی با ساختار قانونمند و به ظاهر بینظمی هستند که با نزدیک شدن به آنها و فاصله گرفتن از آنها یکسان دیده میشوند؛ بنابراین میتوان ویژگی اصلی آنها را خودتشابهی یا خودهمانندی دانست.
فرکتالها در هنر نمادی از پیوند بین ریاضیات و زیباییشناسی هستند و هنرمندان با استفاد از الگوهای تکرار شونده و پیچیده میتوانند آثاری خلق کنند که بازتابی از ساختار طبیعی جهان باشند؛ بههمین علت از کاربرد آنها در هنر مدرن و معاصر نیز نمیتوان چشم پوشید. برای معرفی نمونههای ساده و بدیهی فرمهای فرکتالی در نمایش هندسه خلقت، میتوان به آثار هنرمندانی نظیر مهدی بروسان، محمدرضا طزری، کامیل ژاپیگا، فرانتس روزاتی و …. اشاره کرد .
در میان آثار نامبرده، برخی از هنرمندان برای ساختههای خود از نرمافزارهای مختلف بهره بردند و برخی دیگر از روش تصویربرداری استفاده کردند؛ مانند کامیل ژاپیگا که در توضیحات خود تاکید میکند که «هر آنچه در ویدیو میبینید با استفاده از میکروسکوپ و مایعات واقعی ضبط شده است. هیج CGI درگیر نیست». یا بر خلاف او روزاتی «منظره پنهان» را یک پروژهی هنری نیومدیا میخواند و توضیح میدهد که همه نقشههای مرتفع مناظر توسط فرآیندهای مختلف یادگیری ماشین، معروف به GAN ایجاد میشوند که با مجموعه دادههای شخصی متشکل از تصاویر ماهوارهای در دسترس عموم، ترکیب و وزندهی شده با مجموعههای داده از انواع مختلف، آموزش داده میشوند تا مرحله آموزش را گمراه کنند و منجر به نتایج غیر منتظره شوند.
از پلههای ساختمان بالا رفتم و وارد رویای نغمه شدم. «رویا»؛ بازتابی از طبیعت تکراری فرکتالها، جایی که هر تجربهی جدید هم منعکس کننده و هم تقویت کننده تجربیات قبلی است. نغمه جهانی، هنرمند رویاها و کابوسها، میگوید که در رویاهایش شناور است، از همین رو با بهکار گرفتن الگوهای هندسی که فرآیند تکراری فرکتال را منعکس میکند، تلاش کرده تا به بینهایت بودن رویا تاکید کند؛ بنابراین بیننده با مشاهدهی رویای نغمه میتواند به لایههای عمیقتر ناخوداگاه خود نفوذ کند.
طبیعت در رویای جهانی با درختان و دریا نمایان است اما آنچه در انتهای تصویر توجه ببینده را به خود جلب میکند اسبی است که مانند باقی بخشهای اثر با استفاده از الگوهای هندسی و از طریق تکنیک مپینگ سه بعدی در دریا ترسیم شده است. اسب که در تصویر ثابت و بی حرکت است انگار که حامل پیامی برای مخاطبان میباشد. از این رو بهواسطهی پیروی هنرمند اثر از یونگ، بزرگترین نظریهپرداز علم روانشناسی که مطالعات گستردهای در زمینهی رویا نیز داشته است، میتوان علت وجود اسب در انتهای نمایش طبیعت را رمزگشایی کرد. از نظر یونگ اسب نمادی از نیرومندی، قدرت، تحمل و انرژی فیزیکی قوی است. او عقیده دارد فردی که در خوابش اسب میبیند، نیاز دارد تا نیروهای وحشی درونیاش را رام کند؛ بنابراین از رویای نغمه میتوان به عمق تفکرات بینهایت او پی برد.
نغمه جهانی: در فرکتالها، هر قسمت آینهای از یک ساختار بزرگتری است.
به سمت فضای آزاد تراس گالری رفتم، جمعیت آنقدری زیاد بود که تماشاگران به قدمهای من جهت میدادند و من نمیتوانستم مسیری که انتخاب کرده بودم را ادامه دهم. از همین گرفتاری میان آدمها، یاد یکی از ویدیوهایی که در نیم طبقهی آخر گالری پخش میشد، افتادم، «الهه پیروزی» اثر آرش معصوم. هنرمند دربارهی الهه سیجیآی خود میگوید که در تلاش بوده است با ترکیب فرمهای بصری، تصاویر نمادین و مناظر صوتی خاطرهانگیز تجربهای را خلق کند که مسیر پیروزی را توسط سفرهای شخصی و جمعی نمایش دهد. الهه پیروزی در این اثر از قرار گرفتن نقاط بسیار کوچک در کنار یکدیگر تشکیل شده است که به واسطه وجودش در تصویر ماهیت زودگذر پیروزی را از طریق تغییر حرکات و چرخش هماهنگ با موسیقی در حال پخش نمایش میدهد. درست مانند رقص پرندگان با موسیقی در اثر «مسیر پرواز» از محمد قنبری.
محمد قنبری نیز به صورت انتزاعی مهاجرت پرندگان از قلمرویشان را از طریق نقاط متحرک به تصویر کشیده است. او معتقد است که در ساختهی خود توانسته الگوها و حرکات ذاتی را در هر دو پدیده طبیعی و دنیای پیچیده فرکتالها با پخش موسیقی Gnossienne No.1 به مدت ۶ دقیقه و ۱۱ ثانیه نمایش دهد.
هرکس در جهان بهدنبال بقاست، پرندگان در طبیعت، هنرمندان در قلمروهای بینهایت
«قلمروهای بینهایت»، جایی که مرزهای زمان و مکان از بین میرود و هرآنچه ناممکن بهنظر میرسد، ممکن میشود. به گفتهی محمدعلی فاموری، هنرمند اثر «قلمروهای بینهایت»، این ساخته کاوشی فریبنده در زیبایی پیچیده و پیچیدگی هندسه فرکتال است که در تار و پود جهانهای موازی بافته میشود. اثر فاموری من را به یاد اثر جاد دونالد، هنرمند آمریکایی، موجود در موزه هنرهای معاصر انداخت. حجم ساخته شده از سطوح متعدد، با یک چیدمان پلکانی و نصب شده روی دیوار که با نمایش تکرار شونده یک واحد به دنبال دستیابی به نظم کامل میان سطح و فضاست.
قلمروهای بینهایت با استفاده از تکنیک 3D سطوح متمایز لایه لایه را تشکیل میدهند که به جهانهای موازی بدل شدهاند، جهانهایی که ممکن است درک آنها فراتر از قدرت ما باشد. فاموری معتقد است که آنچه جهان را تشکیل داده جزئیات کوچکی است که به طرح بزرگتر هستی کمک میکند؛ به بیان دیگر، او فرکتال را به عنوان استعارهای برای احتمالات نامحدودی میداند که نشان میدهد چگونه هر شکل هندسی میتواند به یک جهان کاملا جدید منشعب شود.
نوری از پشت یک دیوار به بازدیدکنندگان میتابید، جلو رفتم تا بتوانم اثر پشت دیوار را ببینم. ویدیویی روی ال سی نمایش داده میشد؛ «برای من سخت است که وجود داشته باشم بدون اینکه به چگونگی وجودم فکر کنم»، ستوره چیزی بیشتر از این دربارهی اثر خود نگفته بود اما همین توضیح کوتاه او برای من کافی بود؛ چرا که در مرکز تصویر، فیگور برهنهای همچون نطفه، بذر یا هسته در یک محیط محافظت شدهای دیدم که بهنظر میرسید شروع یک الگوی فرکتالی باشد. از این رو سفر درونی، رشد شخصی و تعامل با دنیای پیچیده و بینهایتی که هنرمند از آن صحبت کرده بود را لمس کردم.
پژوهشگر: نازنین معظمی