مجله مستقل و تخصصی هنرهای تجسمی و مفهموی

آرزو شهدادی

خارج از دسترس؛ گفتگو با آرزو شهدادی

گفتگو با آرزو شهدادی‌ به تاریخ مهر ماه ۱۳۹۹ به مناسبت حضور او در نمایشگاه گروهی اپیزود۶ گالری محسن انجام شد. در استیتمنت شخصی او با عنوان «رخنه» آمده است که:« وقتی کسی را از دست می‌­دهیم اتفاقی در حیطه­‌ی معنای ما می­‌افتد. چراغی خاموش می­‌شود و فضایی از دسترس ما خارج می‌­گردد. انگار محله یا خیابانی نابهنگام از شهر زیستگاه ما ناپدید شده است. او با رفتنش بخشی از دنیای ما را خالی از هویت کرده و ما ناتوان نظاره‌­گر کمرنگ شدن صورتش در ذهن و دنیای خود هستیم. دم جان او در فضا باقی­ست. راه گریزی از جداناپذیری زیستی که در اشیا و مکان­‌ها نفوذ کرده نیست. تردد بی‌­امان تاریکی در خاطر و نشت آن میان حیات ما جراحتی­ست که معنای زندگی را دگرگون می­‌کند».

هفت پرسش از آرتیست

رامین سعیدیان: طراحی با راپید بر روی مقوا در پروسه خلق اثر هنری خود را ماندگار می دانید یا تسلیم جاذبه بوم می‌شوید؟

آرزو شهدادی: از جذابیت بوم در بازار هنر بی خبر نیستم. به نظر من ماندگاری استفاده از ابزار خلق اثر خود، قبل از اینکه از گالری ها به اندازه کافی نه بشنوم فعلا یک ادعاست. اما اعتقاد دارم ضرورت های چگونگی خلق اثر نباید بیرون از من تعریف شوند. من فکر می کنم چرایی مواد مورد استفاده در اثر هنری را خود هنرمند می تواند مشخص کند. امیدوارم بر هر صفحه ای و با هر موادی خلق اثر می کنم اولیت انتخاب من احساس نزدیکی و موثر بودن در راستای محتوای اثر باشد.

سعیدیان: مفهوم حفره از کجا در ذهن شما شکل گرفت؟

شهدادی: حفره در مواجهه با آشکارترین دغدغه وجودی ما یعنی مرگ پدید می آید. انسان های اطرافمان بخشی از جهان بینی شخصی ما را می سازند. از دسترس خارج شدن وجود آنها مانند حفره ای تاریک بخشی از دنیای ما را در خود تجزیه می کند.

آرزو شهدادی
رخنه. آرزو شهدادی. راپید و آب مرکب بر روی مقوا. ۱۳۹۸. عکس: سایت گالری محسن

سعیدیان: به نظر شما مخفیگاه، یک راه فرار است یا معبد در امان بودن؟

شهدادی: مخفیگاه شاید تصور در امان ماندن باشد.اما هیچ راه فراری نیست.

سعیدیان: اولین تجربه تصویری از هنر در حافظه شما چگونه و در چه زمانی ثبت شده است؟

شهدادی: اولین تصویر ذهنی من در مواجهه با رنگ ها بود.مفتون رنگ ها بودم. در شش سالگی در دفتر نقاشی ام بدون خلق تصویری کل هر برگ را با دقت بصورت تک رنگ، رنگ آمیزی می کردم. دفتر را ورق می زدم و هر رنگ مانند یک رایحه متفاوت در من احساسی را به قلیان درمی آورد.گاهی در قفسه سینه ام، گاهی در گلو و گاهی در شکمم آنرا احساس می کردم .تا نوجوانی می توانستم تاثیر رنگ ها را در کودکی ام به خاطر بیاورم . فراموش شان کردم.

سعیدیان: آیا عضو انجمن نقاشان هستید و به فعالیت های صنفی اعتقاد دارید؟

شهدادی: عضو انجمن نقاشان نیستم. اطلاعی از کیفیت و فعالیت های صنفی انجمن نقاشان ندارم.

آرزو شهدادی
نشسته به خشکی. آرزو شهدادی. راپید و قلم فلزی بر روی مقوا. ۱۳۹۸. عکس: سایت گالری محسن

سعیدیان: از گالری دار خود چه توقعاتی دارید؟

شهدادی: من تجربه زیادی در این زمینه ندارم.تنها چند نکته که به ذهنم خطور می کند: به هنرهای تجسمی احاطه داشته باشند.مخاطبان آثار را بشناسند.اطلاع رسانی و تبلیغات موثر داشته باشند.سلایق خود را به هنرمند تحمیل نکنند.

سعیدیان: به نظر شما آیا فرم و محتوا لازم و ملزوم یکدیگرند؟

شهدادی: بله.چگونه گفتن چه چیز گفتن را مشخص می کند. همانطور محتوا نیز مانند پرسشی اثر را معنادار می سازد.

دیدگاهتان را بنویسید